انتخاب رشتهي دانشگاه آزاد (1)
بخش نوزدهم
نویسنده : بابک اسماعیلی
گلچهره ميگويد : من هنوز نميدانم براي انتخاب رشته چه
طور بايد تصميم بگيرم. من يك روز به خاطر علاقه به داروسازي رشتهي تجربي را در
دبيرستان انتخاب كردم .
الان وقتي به نمرات آزمونها نگاه ميكنم مي بينم
نمراتم در درس زبان از همه نمرهاي ديگر
بيشتراست .
به زيست شناسي علاقهي زيادي دارم.
اما با توجه به نمراتم در رياضيات و فيزيك و شيمي ممكن
است رتبهام به قبولي در رشتهي داروسازي نرسد.
واقعا نميدانم چطور بايد انتخاب رشته كنم. به زودي
بايد براي انتخاب رشته در دانشگاه آزاد تصميم بگيرم.
نميخواهم همين طوري يك رشته انتخاب كنم و بعد چند سال
بعد در دانشگاه به اين نتيجه برسم كه انتخاب نادرستي در زمان انتخاب رشته كرده
بودم.
ميگويم:
-
وقتي كوچك بودم يك بار به
مادرم گفتم هر چي نگاه ميكنم مي بينم كه همه چيز اختراع شده و ديگر چيزي نمانده
كه من بخواهم آن را اختراع كنم .سالها بعد بود كه فهميدم تمام بشريت هنوز در نقطه
اي در نزديكي هاي صفرِ ابداعات و اختراعات قرار دارد.هر چند كه بشر از تكنولوژي خلاء در ساخت جارو برقي استفاده كرده
است و موفق به ساخت سفينه هاي فضايي كه
قدرت گريز از جاذبه را دارند هم شدهايم اما همچنان در بسياري از بديهيات ماندهايم.
به عنوان مثال بشر اختلافات را نميتواند باگفتگو حل كند و به همين دليل در بسياري
از نقاط كرهي خاكي خشونت بيداد ميكند. شاخصهاي گفتگو در بيشتر مساحت زمين به
كارگرفته نميشود .تا جايي كه من ميدانم كاستاريكا تنها كشور آمريكاي مركزي است
كه در قانون اساسي خود انحلال كامل و قطعي ارتش خود را در سال 1949 اعلام كرده
است. آنها تماميت كشور را با وسايل ديگري جز توسل به زور تضمين كردهاند. آنها
تقريبا يك سوم منابع دولت را به آموزش اختصاص ميدهند.
شاخصهاي گفتگو[1]
شاخصهاي
مستقيم
گفتگو
|
رديف
|
شاخص هاي مثبت
|
شاخص هاي منفي
|
1
|
نسبي انديشي
|
مطلق بيني
|
|
2
|
كمالگرايي (درحال تكامل )
|
خود كامل بيني (كمال )
|
|
3
|
برابري موقعيت
|
نابرابري
|
|
4
|
امنيت يكسان
|
امنيت نا برابر
|
|
5
|
يكساني فرقه ها يا فقدان مرزبندي
|
تكفير
|
|
6
|
اهليت گفتگو
|
عدم شايستگي
|
|
7
|
فهم كلام
|
تدارك جواب
|
|
8
|
فارغ از پيش داوري
|
پيشداورانه
|
|
9
|
نقد گفتار
|
نقد گوينده
|
|
10
|
مستند گويي
|
جعل
|
|
11
|
منطقي بودن
|
غير منطقي بودن
|
|
12
|
اخلاقي بودن
|
غير اخلاقي بودن
|
|
شاخصهاي
غيرمستقيم
گفتگو
|
13
|
عقلانيت
|
بندگي
|
14
|
حرمت انسان
|
حرمت مومن
|
|
15
|
حقوق بشر
|
حقوق پيروان
|
|
16
|
مردم سالاري
|
قيم سالاري
|
در آغاز دههي هشتاد ميلادي چند گروه از هوادارن صلح
سوئيس ميخواستند قانوني را به تصويب هم ميهنان خود برسانند كه حكومت مركزي را
وادار به انحلال ارتش ميكرد. يك سوم افراد كشور به اين قانون راي مثبت دادند [2].
در اوريل 1993 هفت سناتور فرانسوي طرح قانوني خلع سلاح
فرانسه را به مجلس دادند. آنها استدلال ميكردند كه مسابقهي تسليحاتي اندك اندك
بشريت را، كه آينده اش به سبب انباشت وسايل جديد، ويرانگري و فقر ناشي از هزينههاي
توليد اين سلاح ها در خطر است، رو به ويراني ميبرد. ملت ها همه اين را ميدانند و
از آن رنج ميبرند اما گام نهادن در اين راه را هر يك به دليل آنكه ديگران نيز
چنين ميكنند توجيه مينمايند[3].
شوربختانه ناتواني ما در گفتگو كردن فقط و فقط به رابطهي
بين دولتها بر نميگردد. ما حتي در محدودهي حل اختلافات خانوادگي هم توانايي
چنداني در گفتگو كردن نداريم.
با تمام تلاشها و فرضيات و نظريههاي علمي ما هنوز
دقيقا نميدانيم كه اولين اتم هيدروژن
چگونه به وجود آمده است.
مطمئن نيستيم كه چرا جِرم جهان بسيار بيشتر از چيزي است كه مي
بينيم.
و نميدانيم كه بهترين روش مديريت يك كشور، يك سيستم،
يك خانواده و يا يك شركت تجاري چيست !
بشر هنوز نميداند كه آيا در زمان ترجيح زندگي به شيوهي
شهر نشيني نسبت به شيوهي زندگي در جنگل تصميم درستي گرفته است يا نه. چرا كه يك جا نشيني غذاي بشر را
محدود به آنچه كه كشت و زرع ميكرد، كرد و باعث بروز بيماريهاي فراوانِ ناشي از
يكجا نشيني شد اما زندگي در جنگل گويا تنوع
غذايي بيشتري داشته و بيماريهاي مسري به شدت كمتر بودهاند.
تعدادي زيادي از ما هنوز نميدانيم چطور بايد خشم را
مهار كنيم و ريشه ي نفرت را در وجودمان خشك كنيم.
بسياري از ما نميتوانيم دوستيهاي پايدار برقرار كنيم
و حتي شيوهي دشمني كردن را هم بلد نيستيم.
ما هنوز نميدانيم از انرژي پاك امواجي كه هميشه به
ساحل ميرسند چطور ميتوانيم استفاده كنيم و يا نميتوانيم زمان وقوع زلزله و سونامي را پيش بيني كنيم.
بشر حتي براي كنترل و امنيت نيروگاههاي هستهاي كه خود
آنها را ساخته است هم ايدهاي ندارد. ( بعد از وقوع زلزله و سونامي سال 2011
ميلادي در ژاپن و صدمه ديدن نيروگاه هاي
هستهاي در اين كشور و افزايش احتمال وقوع فجايع انساني در اين گونه حوادث برخي از
كشورهاي جهان تصميم گرفتند كه نيروگاه هاي هسته اي خود را در يك برنامهي زمان
بندي شده از كار بياندازند )
بشر حتي روش انسان بودن را هم به درستي نميداند.
بيماريهايي مثل ايدز و هپاتيت هيچ درماني ندارند.
بسياري از بيماريها هستند كه ما حتي آنها را نميشناسيم .
روزگاري كه فكر ميكردم همه چيز اختراع شده و ديگر چيزي
باقي نمانده تا ما آن را اختراع كنيم دوران بي مسئوليتي من بود. يله و آزاد براي
خودم زندگي ميكردم. اما وقتي پي به واقعيت دردناك شرايط زندگيمان بردم، وقتي
ديدم در بديهيترين موارد زندگي شخصي و اجتماعي تقريبا هيچ چيز نميدانم و نميدانيم
كمرم زير بار مسئوليتي كه احساس ميكنم خرد شده است.
گلچهره ميگويد: چرا حتي چيزهايي كه بشر آنها را ميداند
به كار گرفته نميشوند؟
ميگويم: چون آموزش و پرورش در بسياري از نقاط دنيا در
اختيار دولتهاست. دولتهايي كه ترجيح ميدهند از راه تحميق دسته جمعي مردم منافع
خود را تامين كنند. فكرش را بكن. به جاي اين همه فيزيك و شيمي و فلسفه و ... در
مدرسه آموزش مهارتهاي زندگي بدهند، آموزش صلح ، آموزش نحوهي گفتگو و مذاكره براي
پايان دادن به خصومتها و تنش ها. اين همه ساعتي كه شاگردان مدرسهاي صرف مطالعهي
استوكيو متري و موازنهي واكنشها و از بر كردن قوانين نيوتن ميكنند و در كل
زندگي هم معمولا به كار نميآيد و همهي اطلاعات هر يك از كتابهاي درسي را ميتوان
در يك فيلم مستند ده قسمتي مشاهده كرد و به خاطر سپرد، اگر صرف آموختن
تندخواني و مهارتهاي خواندن مي شد چقدر زندگي بهتر ميشد.
گلچهره ميگويد : چرا خب آموزش و پرورشها اين كار را نميكند ؟
ميگويم : به دليلِ ناآگاهي. به همين سادگي. هميشه عدهاي
هستند كه نميدانند و عدهي معدودي هم هستند كه نميخواهند. قوانين مربوط به آموزش
و پرورش را در هر كشور معمولا دولتها تدوين ميكنند. دولت ها را هم معمولا صاحبان
سرمايه يا خلافكارها شكل ميدهند.
طبيعتا وقتي هر كس زور يا پول بيشتر دارد مي تواند
قانون بنويسد قانون را بر اساس منافع خودش مي نويسد و نه منافع مردم. در بسياري از
موارد حاكمان ترجيح ميدهند جلوي انتشار جريان اطلاعات و دانش را مسدود كنند.
تاريخ ايران پر است از تلاش همه جانبهي براي جلوگيري از شكل گرفتن مدارس جديد. و
اين موضوع فقط مختص ايران نيست.
در دهههاي 1920 تا 1930 اهداف آموزشگران ژاپني برقراي
مناسبات اجتماعي ، تعهد به والدين ، احترام به امپراطور ، پايبندي به اخلاق ، و
ميهن پرستي و ملت دوستي و كسب دانش غربي بود[4] .
در 1960 ميلادي اما هدف آموزش و پرورش ژاپن تربيت
شهروند آزادي بود كه او بايد به عنوان يك فرد از آن آزادي برخوردار باشد كه ناشي
از سيطرهي شخص بر اعمالش و تقبل مسئوليت آنهاست. بايد تربيت و من مستقلي ميداشت
كه از رشد متعادل قابليت ها نشات ميگرفت ، قوه ي اراده اي مي داشت كه از صداقت در
مقصود ناشي ميشد ، و براي استمرار مشاركت انسان كه حال بر آن متكي است ، ارج و
احترام قايل مي بود. به عنوان يك عضو خانواده ، او بايد خانه را سرشار از عشق ،
آرامش و آموزش مي ساخت و[5] ...
پرتاب موفقيت آميز سفينهي فضايي اسپوتنيك در اتحاد
جماهير شوروي (كشورهاي مستقل مشترك المنافع فعلي شامل روسيه ، اكراين ، آذربايجان
، ارمنستان ، تاجيكستان، گرجستان ، قرقيزستان ، تركمنستان ، ازبكستان ، بلاروس، قزاقستان، ليتواني ، استوني و ...) در
1957 منجر به زير سوال رفتن[6] فايده
ي آموزش متوسطه در آمريكا شد.
در آمريكا كميته اي تشكيل شد و نتاج بررسيها، به ايجاد تغييراتي در آموزش و پرورش منتهي شد. نتيجه اين
تغييرات اين شد كه اولين فرود انسان به ماه را در 1969 آمريكايي ها انجام دادند و نه روسها .
گلچهره ميگويد : واقعا تغييرات در آموزش و پرورش ميتواند
اينقدر تاثير گذار باشد؟
ميگويم : اگر همين طور ادامه بدهم به نظرم به رشته هاي
مديريت آموزشي و روانشناسي بيشتر علاقه مند مي شوي تا دارو سازي .
گلچهره ميگويد : من تا حالا فكر ميكردم رشتهي پزشكي
از همهي رشتهها مهمتره. اما به نظرم تصميم گيران آموزشي در جهان اهميت بيشتري نسبت به پزشكها دارند.
ميگويم : ما همه لازم است مكمل همديگر باشيم. همه در
تعامل با هم معنا پيدا ميكنيم. مهم اين است كه يك دانش آموز در سن و سال تو كه در
حال خواندن اين نوشته است و مي خواهد پزشك بشود از خودش سوال كند با چه نگرشي به
اين رشته علاقمند شده است. آيا پزشكي را شغلي ميداند كه به پول زيادي از طريق آن
مي رسد يا چون علاقمند است به ديگران خدمت كند اين رشته را انتخاب ميكند. (خدمت
كردن به هيچ وجه منافاتي با پول در آوردن ندارد ).
در ايران الان اگر دست يا پاي فرزند كسي بشكند براي
جراحي و درمان لازم است مبلغي در حدود 15 ميليون تومان پرداخت كند و اگر اين پول
را نداشته باشد لازم است خانه اش را براي معالجه ي فرزندش بفروشد.
يا بايد از خير درمان بگذرد .
اما اگر نگرش حاكم در جامعهي پزشكي خدمت به همنوعان
باشد سيستم بهداشت و درمان در ايران ميتواند مثل كشورهايي در دنيا باشد كه بيمار
و پزشك با هم رابطه ي مالي ندارند.
" آموزش " و
"بهداشت و درمان " دو مقوله اي هستند كه اگر فقط تحت قوانين
بازار آزاد به آنها بپردازيم به اشاعهي فساد دامن زدهايم.
گلچهره ميگويد : پزشكها با اين حساب از كجا بايد پول
در بياورند ؟
ميگويم : پزشكها در اين سيستم ها درآمد زيادي دارند.
اما از بيمار پول نميگيرند. معمولا از بيمه پول ميگيرند.
گلچهره ميگويد: بابا ميگفت بعضيها هستند كه دلالي
بيمار ميكنند. يعني بيماران را از اين
كشور به يك كشور ديگر ميفرستند و حق دلالي ميگيرند. دولت بايد فكري براي اين
كارها بكنه .
ميگويم : كساني كه اين كارها را مي كنند معمولا در
دولتها رخنه ميكنند يا هزينههاي تبليغات انتخاباتي را به عهده ميگيرند و از
اين طريق بر تصويب قوانين و نوشته شدن
لوايح نظارت ميكنند. هم در " بهداشت و دارو و درمان " و هم در " آموزش
" و هم در ساير مقولات وضع همين طور است. به همين دليل ما لازم است سطح توقعمان
را از دولتها در همه جاي دنيا كاهش دهيم و ادارهي امور را تا ميتوانيم خود به
عهده بگيريم.
گلچهره ميگويد : در قالب نهادهاي مدني كه قبلا حرفش را
زده ايم.
ميگويم : مثلا همين بيمه. بيمه يك نهاد اقتصادي است.
هم منافع اجتماعي زيادي دارد و هم منافع فردي زياد.
سرمايه هاي خرد مردم در بيمه تبديل به يك سرمايه كلان
مي شود كه مي شود با آن كار آفريني كرد، سرمايه گذاري كرد.
علاوه بر آن بيمه براي يك بيمه شده يعني امنيت و
اطمينان.
تعداد افراد زيادي وجود دارند كه چون يك روز تصادف كردهاند
و نميتوانند ديه يا خسارت پرداخت كنند الان در زندانهاي ايران بسر ميبرند.
مثلا طرف 60 ميليون تومان بابت ديه بدهكار است. تا اين
پول را ندهد هم نميتواند از زندان بيرون برود.
بسياري از افرادي كه سرپرست خانواده خود هستند هميشه
نگراناند كه اگر روزي حادثه اي برايشان رخ دهد چه بلايي بر سر خانوادهشان ميآيد.
پاسخ اين نگراني بيمه عمر است.
ميگويم در دوران دانشگاه و همين طور در طول زندگي آدم
ها معمولا دچار احساسي مي شوند كه آن را اين طوري بيان ميكنند :
-
احساس مي كنم خالي هستم .
-
احساس پوچي مي كنم .
-
به ته رسيدم .
-
كم آوردم .
در دوران دانشجويي بسياري از دانشجويان احساس مي كنند
دانشگاه نيازهاي روحي و رواني آنها را تامين نمي كند . و حق هم دارند .
درس خواندن در مدرسه و همين طور زندگي دانشجويي هيچ
كدام سوالاتي كه معمولا داريم را پاسخ نميدهد.
در ايران افراد بسياري مايل نيستند فقط در پي منافع
خودشان باشند. ميل به حقيقت جويي در بين ايرانيان بسيار زياد است. تمايل به مشاركتهاي
مدني واقعا زياد است. در ايران بسياري از جوانان مايل نيستند با دوستانشان رقابت
كنند. اما جامعه و مكانيزم هاي حاكم برآن اجازه زندگي از نوعي كه جوانان مي خواهند
را نمي دهد.
پيروزي بر اساس همكاري
|
پيروزي بر اساس رقايت
|
ديگران را دوست در نظر بگيريد
روي ديگران متمركز شويد
از ديگران
حمايت كنيد
اگر شما يا ديگران خوب باشيد
برنده ميشويد
برنده شدن را مهارتهاي بسياري از افراد مشخص ميكند
پيروزي بزرگ
شادي و نشاط فراوان
تنها برندهها وجود دارند
|
ديگران را دشمن در نظر بگيريد
روي خودتان متمركز شويد
به ديگران سو ظن پيدا كنيد
تنها در صورتي كه خودتان خوب باشيد برنده ميشويد
برنده شدن را مهارتهاي شما مشخص ميكند
پيروزي كوچك
كمي شادي و نشاط
برندگان و بازندگان در كارند
|
كتاب اصول آماده سازي تيم 101، جان سي ماكسول، ترجمهي مهدي
قراچه داغي انتشارات تهران
|
به همين دليل وقتي در دانشگاه و جامعه مدام روشهاي حذف
ديگران، تبليغ ميشود مشاهده كنندگان دچار سرخوردگي ميشوند.
گلچهرهميگويد : چرا در ايران اينطوريه كه هر كس آدم
هايي رو كه يك روز بهش كمك كردند تا رشد كنه رو حذف ميكنه؟
ميگويم: در برهههايي از زمان ما از حضور كساني كه
گذشتهي ما را ميدانند احساس ناخوشايندي داريم. به دليل اين احساس ناخوش آيند
تصميم ميگيريم چنين فردي را كه در اطراف ما حضور دارد حذف كنيم.
افرادي كه بين احساس و عملشان هيچ مرزي وجود ندارد آدم
هاي خطرناكي هستند .
گلچهره ميگويد اين طوري كه خيلي بده. پس به خاطر همينه
كه مامانم ميگه به هركسي كه خوبي كني بهت بدي ميكنه ؟
بابا ميگه سه نفر را ميشناخته كه با هم شريك بودند.
اين سه نفر هر بلايي مي خواستند سر كارمندانشان آوردند. حقوق كارمنداشان رو شش ماه
به شش ماه ميدادند و هر كار مندي كه محبوبيت پيدا ميكرد را حذف ميكردند. بعد از
چند سال كه يكي از شركا دو شريك ديگر را حذف كرد. يكي از دو شريك از ترس مورد
انتقام قرار گرفتن فرار كرد رفت امريكا. يكي از دو شريك هم آه و ناله سر داد
و براي اينكه در جايگاه متهم نباشد با موش
مردگي همه جا گفته مديران جديد شركت من را
حذف كردند.
ميگويم ممكن است نصف اين ماجرا دروغ باشد.
گلچهره ميگويد يعني چي ؟
ميگويم شايد شركا هنوز با هم در تباني هستند و فعلا
ناچار شدهاند تا اينطور وانمود كنند. من هم سه تا شريك ميشناختم كه دقيقا همين
كار را كردند.
پادشاه متعصبي از يهود بر آن شد تا مسيحيان را از بن براندازد. چون
ديد كه بسياري از پيروان از كينه توزي او جان به در ميبرند مشورت به وزير خود
برد. وزير چنان طرح انداخت كه شاه بايد او را به تهمت آنكه مسيحي شده است در يك
صحنه سازي حكم به مرگ دهد، اما سرانجام بر زندگانيش ببخشايد؛ مدتي زندانياش كند
و بعد او را به شهري ديگر براند. آنگاه او به جانب مسيحيان گريزد. اعتماد آنان
را به دست آورد و نابودي آنان را طرح ريزد.
گفت اي شه گوش و دستم را ببر بيني ام بشكاف
اندر حكم مُر
بر مناديگاه كن اين
كار تو بر سر راهي كه باشد چهار سو
آنگهم از خود بران
تا شهر دور تا در اندازم
دريشان شر و شور
اين دسيسه با موفقيت تمام انجام گرفت.
كرد باوي شاه آن كاري كه گفت خلق
اندر كار او مانده شگفت
وزير با ابراز زهد و پارسايي رفته رفته همهي آن قوم را به
زير حكمفرمايي عاليه خود درآورد و آنگاه كه وقت مساعد بود دوازده رهبري را كه
خود به معاونت برگزيده بود فراخواند و به هريك طوماري داد. و به تك تك آنان وعده
داد كه بعد از او جانشينش ميشوند. هر چند كه تعاليم مطرح شده در آن طومار با
تعليمات مسيح تفاوت داشت و منافي آن بود، طومار را بر بشارت حقيقي مسيح مشتمل
دانست.
دل بدو دادند
ترسايان تمام خود چه باشد قوت تقليد
عام
او به سر دَجالِ يك چشم لعين اي خدا فرياد رس نِعمَ المُعين
سپس خويشتن بكشت و مسيحيان را قرباني نزاع سختي ساخت كه
يكباره در ميان آن دوازده مدعي جانشني بروز كرد.
صدهزاران دام و دانه است اي خدا ما
چو مرغان حريص
بي نوا
مي رهاني هر
دمي ما
را و باز سوي دامي مي رويم اي بي نياز
دجال : شياد
|
شرح مثنوي معنوي مولوي – دفتر اول – رينولدالين نيكلسون / ترجمه و تعليق : حسن لاهوتي
|
علت اصلي پشيماني عدهي زيادي از انتخاب رشته اي كه
روزي انجام داده بودند بي معني شدن زندگي هايشان به تبع غرق شدن در روزمرگي است.
براي اين دسته از مردم زماني كه به ديوار بن بست زندگي
مي رسند خدمت به ديگران در قالب مشاركت هاي مدني ميتواند زندگي را معنا
دارتر كند. (مثلا يك دانشجوي رشته ي
بهداشت خانواده در دوران دانشجويي مي تواند هر هفته چند ساعتي را در يك مدرسه
بگذراند و شاگردان مدرسه اي را با شيوه هاي رعايت بهداشت فردي آشنا سازد. به اين شكل فرد دانشجو در دوران دانشجويي
متوجه مي شود كه رشته اي كه در حال تحصيل در آن است رشته اي بسيار مفيد براي خود
او ديگران است. زندگي اينگونه معنا دار مي شود )
فرقه ها و احزاب سياسي ثابت كرده اند كه پناهگاه خوبي
براي مردم نيستند. آنها به خصوص در خاورميانه در مورد معنا دهي به زندگي دچار توهم
هستند. معنا دادن به زندگي را مترادف با شركت در عمليات انتحاري ميدانند و ... !
اما نهادهاي مدني كه اهداف و برنامه هاي مشخص و نقشهي
راه واضح دارند ميتوانند در اين موارد
كمك شاياني باشند.
گلچهره ميگويد : چند
تا نهاد مردمي داريم كه واقعا كارشان اين است كه به ديگران خدمت رساني كنند و سوء
استفاده از موقعيت و كار رايگان ديگران و احساسات اعضا نميكنند ؟
ميگويم : مشكل اعتياد
در تمام دنيا وجود داشت و وجود دارد . اعتياد به مواد مخدري مثل الكل و ترياك و
هروئين و كراك و شيشه و ال اس دي و ... .
بالاخره نهادهايي
مردمي مثل AA يا NA توسط مردم عادي و خود
معتادان تشكيل شد و بزرگترين كمپين معتادان گمنام شكل گرفت و الان بسياري از مردم
در تمام جهان از شر اين بلاي خانمان سوز نجات پيدا كردند. الان درمان معتادان در
تمام دنيا و ايران بدون پرداخت پول در انجمن هاي NA يا AA انجام ميشود.
هر معتادي اگر بخواهد
خود را درمان كند كافي است خودش را به نزديك ترين محل تجمع معتادان گمنام برساند.
در هر موردي كافيست يك نفر، دو
نفر و يا سه نفر ايدهاي مشترك داشته باشند و بخواهند خود و دنيايي كه در آن هستيم
را تغيير دهند مطمئنا شدني است.
گلچهره ميگويد
-
يكي از آشناهاي ما بعد از بيست
سال كه اعتياد داشت الان اعتيادش را ترك كرده است. همه ي كساني كه او را ميشناختند
تا دو سه سال باور نميكردند كه او ديگر معتاد نيست. اما الان همه مطمئن هستند كه
ديگر مصرف نميكند.
ميگويم : يكي از مشكلاتي كه در برنامه ي درسي در ايران
وجود دارد اينست كه هيچ تلاشي در جهت خود شناسي در مدرسه و دانشگاه انجام نمي شود
و همه ي نگاهها معطوف به بيرون از خود است.
در تبليغات آموزشي هم اين رويكرد مدام مشاهده ميشود.
معمولا موسسات ميگويند سال قبل رتبهي اول آزمون
سراسري از كتابهاي ما استفاده كرده پس شما هم بيائيد كار او را تكرار كنيد.
هيچ كس به اين نكته توجه ندارد كه هر كس بهتر است
متناسب با ويژگي هاي فردي خود برنامه و روش مطالعه (زندگي) داشته باشد.
وقتي يك ناشر براي دورهي دبيرستان صدها كتاب جورواجور
توليد كرده است، ميتواند در تيزر تبليغاتي به جاي دامن زدن به تقليد كوركورانه
مثلا بگويد :
متناسب با ويژگي هاي فردي تان كتاب انتخاب كنيد .
همزمان عكس نفر
اول و صدم و دويستم و هزارم آزمون سراسري را هم نشان بدهد.
من از اين همه تمايل ِ به يك شكل كردن همه چيز در آموزش
نگرانم.
جمع همهي اين علتها
و البته موارد ديگر موضوعات اساسي در روند تحصيلي در مدرسه و دانشگاه است.
حالا اگر تو هم ميخواهي انتخاب رشتهي مناسبي انجام
بدهي لازم است به همهي اين موارد توجه كني.
گلچهره ميگويد :
-
يعني بايد خودم را بشناسم؟ و
متناسب با ويژگيهاي خودم انتخاب رشته كنم. يعني من خودم را نميشناسم. از كجا ميتوانم
بفهمم كه من خودم را مي شناسم يا نه ؟
ميگويم :
-
لازم است در جستجوي چيزي كه ميخواهي
باشي. راه خودش را به تو نشان خواهد داد.
ميگويد : من هم خصلت حقيقت جويي دارم ؟
ميگويم : همهي ما داريم.
ميگويد : براي اينكه من هم دچار سرخوردگي نشوم بايد چه
كار كنم.
ميگويم : به نظرم خدمت به ديگران. در قالب نهادهاي
مدني .
گلچهره ميگويد: پس با اين حساب آنچه باعث ميشود در دوران دانشجويي به رشته اي
كه ميخوانيم شك كنيم محتواي دروس نيست ؟
ميگويم : به اين فكركن كه تو چه چيزي ميتواني به دنيا
اضافه كني. تاثيري كه تو ميتواني در يك رشتهي دانشگاهي بگذاري بسيار مهمتر از
تاثيري است كه آن رشته ميتواند در تو بگذارد.
من پيشنهاد ميكنم از اين زاويه به انتخاب رشته نگاه
كنيم .
نامه
ي شماره 16
شكر
ميكنم كه امتحان رياضي رو هم گذروندم و راحت شدم از شر استرس. فرامرز هم گفت برو
امتحانت رو بده . نمره مهم نيست. بعد سر فرصت مينشينيم مشكلات رو درست ميكنيم.
من هم رفتم. دو تا سوال يك نمرهاي رو جواب ندادم. بلد نبودم. يك سوال احتمال رو اشتباه
حل كردم. تا اينجا سه نمره. اگه بي دقتيهاي ريز نداشته باشم به نظرم كمتر از 15
نميشم. راستش خودم راضي بودم. با دو روز متمركز بودن روي رياضي تونستم كلي از ايرادات رو برطرف كنم و نتيجه رو
تو امتحان ديدم. يك گام خوب به جلو برداشتم. به نظرخودم البته .
تو
نامهي قبلي يه چي ميخواستم بگم يادم رفت. ميگم مگه غير اينه كه اوني كه تلاش
بيشتري كرده مستحق نتيجهي بهتريه؟ هوم ؟ من واسه دين و زندگي خيلي خوندم. خيلي .
ميشه گفت تقريبا همهي 12 نمونه سوال امتحاني كه داشتم رو حل كردم. اما توامتحان
يك پيام آيه مربوط به نوع توحيد آمد كه اشتباه نوشتم. يك نمره داشت. خب نميخوااام
.
من
ميخواستم بيست بشم. بعد ميبينم ملت اونقدر شانس دارن!! ميرن گشت وتفريحشون رو ميكنن
و ميبينم ... واقعا كمتر از من وقت گذاشتن اما اونقدر شانس دارن كه بهتر نمره ميگيرن.
حسودي نيستا. اصلا . يك درصد هم فكر نكنين حسادت ميكنم. اگه حسادت بود خودم عذاب
زيادي ميكشيدم و ناراضي بودم از خودم . اما راضيم. چون تلاشم رو كردم . اما حرصم
در مياد خب ! يادم رفته بود اينا رو بگم. خب گفتم . برم بفيزيكم !!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر