۱۳۹۴ شهریور ۲۳, دوشنبه

رمان آموزشی گلچهره - بخش چهاردهم



بخش چهاردهم
نجات دهنده در آينه است
نویسنده: بابک اسماعیلی



گلچهره جدیدترین نامه‌اي كه نوشته است را روي ميز مي‌گذارد و مي‌‌گويد ، من برم كارنامه‌ام را بياورم .
من نامه را مي‌خوانم .
تعجب برانگيزترين قسمت نامه اين جمله است :
هفته قبل چهار روز رفتيم مسافرت . به همين دليل برنامه‌ام كامل اجرا نشده.
مشكل كلاس ما با دبير زيست هنوز وجود داره و چون خانم مدير مدرسه به سفر حج رفته اند هنوز مشكل حل نشده .
احساس مي‌كنم گلچهره منتظر است تا من به دليل مسافرت چند روزه توبيخ اش كنم.
يا حداقل بگويم تحت هر شرايطي بايد برنامه را اجرا مي كردي .

من در مدرسه به طور هفتگي و ماهانه غيبت دانش آموزان را بررسي مي‌كردم.
بعد از مدتي متوجه شدم كه غيبت دانش آموزان در مدرسه عموما به دليل بيماري رخ مي‌دهد. در عين حال اين غيبت‌ها در مورد برخي از دانش آموزان يك الگو داشت. مثلا چند نفر از دانش آموزان هر ماه سه روز غيبت داشتند . چند نفر هر ماه  دو روز غيبت مي‌كردند .
ناظم مدرسه بعد از تماس تلفني با والدينِ دانش آموز، در دفتر حضور و غياب نوشته بود : با اوليا صحبت كردم گفتند مريض است.
غيبت هيچ دو همكلاسي هم همزمان صورت نگرفته بود .
از شواهدي كه در اختيار داشتم چيزي عايدم نشد. و من متوجه نشدم علت غيبت‌هاي پريوديك برخي از دانش‌آموزان مدرسه چيست .
تا اينكه :
يك شب وقتي در جلسه‌ي هيت‌مديره بودم متوجه شدم جملاتي كه همكارانم مي‌گويند را نمي‌شنوم. هر كاري كردم كه متمركز بمانم نمي شد. مدتها بود سخت كار مي‌كردم و هر شب يكي دو ساعتي بعد از نيمه شب مدرسه را ترك مي‌كردم. خستگيِ سه چهار ماه كارِ زياد ديگر رمقي برايم نگذاشته بود. تنها راه خلاصي از اين وضعيت اين بود كه دو سه روز از كار دور باشم. همان موقع با يكي از آشنايانم تماس گرفتم و از او كه در يك آژانس مسافرتي كار مي‌كرد خواستم تا ترتيب مسافرتي دو سه روزه را به هر جايي كه شد بدهد.
ساعت 8 صبحِ روزِ بعد در اتوبوسي نشسته بودم كه از فرودگاه مرا به طرف هواپيمايي مي‌برد كه مقصداش جزیره ای در وسط خلیج فارس  بود.
در كنار من زن و شوهري كنار پسر نوجواني ايستاده بودند .
هنوز به هواپيما نرسيده بوديم كه مادر گوشي تلفن همراه اش را از كيف زير چادر مشكي اش بيرون آورد و تماس گرفت :
-       مدرسه‌ي صداقت ؟
-       ....
-       خوب هستيد آقاي نظامت ؟
-       ...
-       من مادر محمد مهدي هستم .
-       ...
-       خيلي ممنون .
-       ...
-       آقاي نظامت ، محمد مهدي مريضه، من الان درمانگاه هستم.
-       ...
-       آنفولانزا گرفته. مي خواستم بعد از درمانگاه بيارمش مدرسه. اما اگه بيارمش ممكنه بچه‌هاي ديگه آنفولانزا بگيرن .
-       ...
-       پس شما اجازه مي‌ديد. باشه يكي دو روزي استراحت كنه‌ ، حالش كه بهتر شد مي‌آرمش مدرسه.

چند روز بعد در مدرسه من از ناظم مدرسه پرسيدم :
-       آقاي لاله‌زاده ، اگه كسي بخواهد فرزندش را دو سه روزي مسافرت ببرد ، و  اين موضوع را با شما مطرح كند، شما به او اجازه مي‌دهيد به دليل مسافرت رفتن دو سه روز در مدرسه حاضر نشود؟
-       آقا ، طبق آئين نامه نمي‌تونيم اجازه بديم .


از گلچهره مي‌پرسم :
-       مسافرت خوش گذشت ؟
-       خيلي .
-       خوبه . خيلي خوشحالم .


گلچهره مي‌گويد اين بار چون زياد نخونده بودم ، اصلا نتونستم بعد از آزمون رفع اشكال كنم.
مي‌گويم طبيعي است .
 برنامه را تنظيم مي‌كنيم .
وقتي به فيزيك مي‌رسيم مي‌گويد تستهاي حركت شناسي خيلي زياده. يك در ميان مي‌زنم.
مي‌گويم بهتره همه تست‌ها راحل كني‌. هيچ كاري را نيمه كاره انجام نده.
قبول مي‌كند.
سه روز آخر هفته، را به مطالعه و حل تست‌هاي حركت شناسي اختصاص مي‌دهيم. مي‌گويد اين همه فيزيك. مي‌گويم تجربه كن.
-        خيلي وقت مي بره.
-        هر سوال سه دقيقه.
-        اگر نتونستم  حل كنم چي؟
-       هر سوال را مي‌خواني، يك دقيقه در موردش فكر مي‌كني و سعي مي‌كني آن را حل كني، بعد پاسخ‌نامه را مطالعه مي‌كني. همه اين‌ها نبايد بيشتر از 3 يا 4 دقيقه زمان بگيرد.
-       اگر باز نفهميدم چي ؟
-        از روي سوال بپر .
-        پس كي يادش بگيرم .
-       در مرورهاي  روزهاي بعد يا هفته‌هاي بعد يا ماه هاي بعد.
يك روز متن رازش را بر تو آشكار خواهد كرد.





 می گویم اينها درصدهاي دانش آموزان سال قبلِ[1] :

رتبه كشوري
ادبيات
عربي
معارف
زبان
زمين‌شناسي
رياضيات
زيست
فيزيك
شيمي
111
71
84
79
47
13
96
76
75
92
127
68
67
76
76
44
90
77
86
76

-       از مقايسه اين دو نفر با هم چه چيز هايي متوجه مي‌شوي :
-       هيچ نمره  100 ي در بين درصد‌هاي اين دو نفر نيست. 
-       درصد رياضيات اين دو نفر با درصد زيست شناسي شان تفاوت معني داري دارد.
-       تو از اين مشاهدات چه نتيجه اي مي‌گيري ؟
مي‌گويد خب يعني در درس رياضيات نياز  به درصدهاي بالاتري از آنچه من تصور مي‌كردم هست .
مي‌گويم به همين دليل است كه من از اولين جلسه تا الان تاكيد بيشتري روي رياضي خواندن دارم. مي‌گويد من فكر نمي‌كردم اينطوري باشه .
مي‌گويم آمار يعني همين. آمار تصورات موهوم ما را از بين مي‌برد و واقع بيني جايش مي‌گذارد. نبايد از انتشار آمارها بترسيم . وقتي داده هاي خام منتشر شوند همه تلاش مي‌كنند تا ايرادات برطرف شود.
يكبار مشاور يكي از مدارس به من گفت ما آمار كنكور را در مدرسه منتشر نمي‌كنيم چون مثلا در سال 1385 در محدوده ي 150 هزار نفر اول كنكور در رشته ي انساني تعداد 149 هزار نفر درس رياضي را زير بيست درصد زده اند . يعني اگر يك نفر در اين درس به 5 سوال از بيست سوال پاسخ درست بدهد، در اين درس 150 هزار نفر جلو مي افتد. مشاور مدرسه مي‌گفت بچه ها درك درستي از اين بيست درصد و 5 سوال ندارند به همين دليل وقتي ما آمار را منتشر كنيم آنها به اين نتيجه مي‌رسند كه لزومي ندارد خيلي جدي درس بخوانند .
من اما معتقدم اين احساس كه اگر داده‌هاي خام را منتشر كنيم مردم تصميم غلط مي‌گيرند احساس درستي نيست .
هر كس اختيار تصميم‌هاي زندگي خود را در دست دارد. هيچ كس در اين جايگاه نيست كه صلاح افراد را بهتر از خودشان بداند. ما حق نداريم به مردم حقيقت را نگوييم .

مي‌گويم من دوستي داشتم كه رشته گفتار درماني را تا انتهاي دوره فوق ليسانس گذرانده بود. او مي‌گفت او و دوستانش تخمين مي‌زنند تعداد كساني كه اختلال رواني دارند، در ايران، هفده برابر آمار جهاني است. اما چون آماري در اين زمينه وجود ندارد يا اگر وجود دارد منتشر نمي‌شود، براي درمان، كسي اقدامي نمي‌كند. او اصرار داشت كه ما به زودي در يك تيمارستان بزرگ زندگي خواهيم كرد. تيمارستاني به ابعاد يك كشور.

حجم برنامه‌ي اين دو هفته براي يك دانش آموز در حال تحصيل زياد است.
اما يك داوطلب فارغ التحصيل با روزي 8 تا 12 ساعت مطالعه مي‌تواند همه‌ي كارهاي لازم را به نحو شايسته‌اي انجام دهد.
مي گويم در اين روز ها حجم زياد برنامه و مشكلاتي كه در هنگام حل مسائل يا تست‌ها با آن مواجه هستيم ممكن است برخي از ما را به اين نتيجه برساند كه " من خنگم . هر چي مي‌خونم باز هم نمي‌تونم حل كنم " .
بعد  با خودمان مي‌گوييم "خب اگر بخوانم و قبول نشوم، همه مي‌فهمند كه من خنگم" . و بعد در ناخودآگاهمان اين فكر خود نمايي مي كند كه " پس نمي‌خوانم تا اگر قبول نشدم همه بگويند چون درس نخواند قبول نشد "
گلچهره مي خندد.
مي‌گويم برخي از شاگردان چون اين روزها  احساس مي‌كنند درصدهايشان افتضاح است، براي اينكه توجه افراد خانواده را به موضوعات ديگر جلب كنند، در خانه يا مدرسه بلوا درست مي كنند.

اين افراد شايد نمي دانند كه اولين فكر معمولا فكر مناسبي نيست.
به محض اينكه فكري به سرشان مي‌رسد تصميم مي‌گيرند.
اما بهتر است بر اساس احساسات لحظه اي تصميم نگيريم.
گلچهره مي‌گويد من هم احساس مي‌كنم درصدهايم آنچه كه بايد باشد نيست.
مي‌گويم احساسش كن. اما تصميم نگير. الان بايد طبق برنامه مطالعه كني. منتظر نتيجه هم نبايد باشي.
هر كشاورزي مي‌داند در زمان شخم زدن از محصول خبري نيست. تو هم الان داري شخم مي‌زني. ياد بگير تلاش كني و انتظار بكشي.
اينطوري مولفه‌هاي هوش هيجاني‌ات را پرورش مي‌دهي.
وقتي كارهاي زيادي داريم فقط بايد انجامشان دهيم.
مي‌پرسم در مورد رشته ها تحقيق كردي؟
مي‌گويد چطور بايد تحقيق كنم ؟

مي‌گويم براي شناخت رشته‌هاي دانشگاهي لازم است بداني در كتاب‌هاي درسي هر رشته چه مطالبي آموزش داده مي‌شود. لازم است موقعيت اجتماعي متخصصين مربوطه را هم در جامعه بررسي كنيم.
بعد بايد ببينيم كه ويژگي‌هاي هر يك از ما با كدام رشته بيشتر جور است.

در ايران سيستم انتخاب رشته براي قبولي در دانشگاه به گونه‌اي طراحي شده است كه ويژگي‌هاي فردي داوطلبان كمترين تاثير در انتخاب رشته را دارد و انتخاب رشته بيشتر بر اساس احتمال قبولي صورت مي‌گيرد.

به اين ترتيب به جز عده‌ي معدودي بقيه هر ساله در دانشگاه در رشته‌هايي تحصيل مي‌كنند كه با ويژگي‌هاي فردي آنها سازگاري زيادي ندارد. اين افراد از رشته تحصيلي و كاري خود لذت چنداني نمي‌برند، نمي‌توانند در كاري كه انجام مي‌دهند غرقه شوند، در موردشان خودشكوفايي رخ نمي‌دهد. اين افراد به همين دليل نمي‌توانند فكر كنند. يعني زندگي كاري و دانشجويي آنها به آنها ياد نمي‌دهد فكر كنند.

چنين افرادي وقتي تصميم مي‌گيرند، عموما بر اساس هيجانات تصميم مي‌گيرند. اولين فكر كه معمولا بدترين فكر است را اجرا مي‌كنند.




مگر آن چيزهايي كه بايد دور بياندازيد تا آزاد شويد
پاره‌هاي وجود شما نيستند.
اگر قانون ستم گرانه اي‌ست كه مي‌خواهيد
از ميانش برداريد
 آن قانون را به دست خود بر پيشاني نوشته ايد.
وگر فرمانرواي خودكامه ايست كه مي‌خواهيد
از تخت سرنگونش كنيد نخست آن تختي را كه در درون شما دارد از ميان برداريد. زيرا چگونه خودكامه‌اي مي‌تواند بر آزادگان و سرافرازان فرمان براند
مگر با خود كامگيِ سرشته در آزاديِ آنها و با سرافكندگيِ همراه با سرافرازي آنها ؟


كتاب پيامبر و ديوانه ، اثر جبران خليل جبران ، ترجمه‌ي نجف دريابندري نشر كارنامه

چرا كه اين افراد ياد نگرفته‌اند بر اساس منافع بلند مدت خود تصميم بگيرند. چند روش براي مديريت بر جامعه‌اي كه افراد زيادي در آن بر اساس هيجانات خود تصميم مي‌گيرند وجود دارد؟ 
گلچهره مي‌گويد ديكتاتوري .
مي‌گويم شايد هم حكومت عده‌اي بر همه مردم.
گلچهره مي‌گويد در اين صورت مردم نمي‌توانند بر خودشان حكومت كنند.
-       خب در خاورمیانه  مرم تصور می کنند که حتما جانشین خداوند بر روی زمین باید حاکم کشورشان باشد، ملاها هم از این وضعیت نهایت استفاده را دارند می برند. اما در یک کشور سکولار ، مشروعیت حکومت ناشی از اراده ی مردم هست.
-       سکولار یعنی چی ؟
-       یک کشور سکولار کشوری هست که قوانین آن بر اساس دین و مذهب نوشته نشده است.
-       یعنی جدا شدن دین و سیاست.
-       دقیق تر یعنی این که در اداره ی کشور دین و مذهب نقشی نداره.
-       خب سکولار شدن یک دولت به چه دردی می خوره؟
-       الان فقط ملاها هستند که کنترل همه چیز رو در ایران در اختیار دارند. قانون اساسی و قوانین مدنی بر اساس مذهب شیعه و دین اسلا م نوشته شده  به همین دلیل مشکلات زیادی وجود داره .
-       مثلا این که فرامرز بیکاره. اگر بابای من ملا بود الان فرامز بیکار نبود.
-       درسته.
-       در یک کشور سکولار آدم ها، به دلیل آدم بودن ارزش دارند و نه به دلیل گرایش داشتن به یک دین یا مذهب خاص.
-       البته سکولاریسم به تنهایی کافی نیست. باید جلوی باز تولید استبداد رو هم گرفت.
-       چطوری ؟
-       بانوشتن یک قانون  اساسی مناسب برای همیشه باید جلوی باز تولید استبداد رو گرفت.


-       فروغ مي‌گويد نجات دهنده در آينه است.
-       بايد اميدوار باشيم كه تك تكمان بتوانيم اوضاع را بهبود ببخشيم.
كارل پوپر مي‌گويد خوشبيني يك وظيفه اجتماعي است.
به نظر مي رسد اين روزها بشريت در حال خيزشي بزرگ براي بهبود وضع زندگي خود است :

جنبش «وال استریت» یک حرکت ضد فساد، ضد تبعیض و بی عدالتی و خشونت پرهیز است.
همانگونه که بارها سخنگویان غیررسمی جنبش وال استریت بیان داشته‌اند، این جنبش خودجوش نه ضد سرمایه‌داری و نه ضدآمریکایی است بلکه در پی تعدیل سرمایه داری و مقابله با نقش مخرب نهادهای زیاده خواه و حدنشناس مالی، و نماد آنها «وال استریت» است که موقعیت اجتماعی و شغلی طبقات میانی جامعه آمریکا را با تهدیدهای جدی روبرو کرده است.
در «شرق» و «جنوب» جهان، جنبش‌های: ضد استعماری و ضد استبدادی و ضدامپریالیستی، و درغرب، جنبش‌های: دمکراسی خواهی، ضدبرده‌داری، جنبش زنان، و جنبش ضد نژادپرستی، جنبش ضد جنگ ویتنام و جنبش‌های مدنی دهه شصت، و جنبش‌های ضد حکومت‌های کمونیستی و زیر سلطه روس‌ها در اروپای شرقی همه و همه برای اصلاح جامعه، نمونه‌هایی از این دست بوده‌اند. انقلاب‌های ضد سرمایه داری (و سوسیالیستی) همگی‌شان به سیستم سرمایه‌داری منجر شده‌اند.
فعلا سیستم سوسیال دمکراسی کشورهای اسکاندیناوی یکی از بدیل های ممکن ـ و به طور نسبی مطلوب ـ میان سرمایه‌داری افراطی آمریکا و سوسیالیسم شکست خوردۀ بلوک شرق، محسوب می شود.
آزادی و دمکراسی نمی‌توانند از خودشان محافظت کنند.
نیروی فشار اجتماعی همواره برای مهار قدرت انحصاری ضروری است.
جنبش وال استریت به عنوان جنبش مدنی و مسالمت آمیز در بطن سرمایه‌داری (با بهره گیری از دموکراسی موجود در جوامع سرمایه داری) در پی محافظت از آزادی، دمکراسی و موقعیت صدمه دیده طبقات میانی و فرودست جامعه است.
جوامع بشری مجموعۀ پیچیده از کنش ها و واکنش هاست.
اعتراضاتی که از وال استریت آغاز شده است می‌تواند طی کنش و واکنش‌های درست و سنجیده، حتی جهان‌گیر شود و از جزیره‌های کوچک قدرت، قدرت‌های بزرگی بوجود آید که به جای نظم ناعادلانه کنونی و فساد قدرتمند اقتصادی و سیاسی و دینی حاکم، نظمی که با سرشت مثبت انسان سازگارتر باشد شکل بگیرد.
 ولی این «پایان تاریخ» نیست و بی شک این روند و جستجو برای زندگی بهتر و عادلانه تر ادامه خواهد یافت.




ما لازم است با عشق از خود و ديگران پاسداري كنيم .


مهر چيزي نمي‌دهد مگر خود را و چيزي نمي‌گيرد مگر از خود.
مهر تصرف نمي‌كند و به تصرف در نمي‌آيد؛
زيرا كه مهر بر پايه مهر پايدار است.
... و گمان نكنيد كه مي توانيد مهر را راه ببريد،
زيرا مهر، اگر شما را سزاوار بشناسد،
شما را راه خواهد برد.
كتاب پيامبر و ديوانه ، اثر جبران خليل جبران ، ترجمه نجف دريابندري ، نشر كارنامه



با مادر و پدر گلچهره گفتگويي مي‌كنم .
مي‌گويم چاشتِ روزهاي آزمون بهتر است يك كاسه عدسي باشد.
مادر گلچهره مي‌گويد :
-       اتفاقا گلچهره عدسي دوست دارد .
پدر گلچهره مي‌گويد :
-        اين دختر من اصلا هيچ چيز نمي‌خوره .
مي‌گويم بعضي از دخترها چون نمي‌خواهند چاق بشوند كم خوراك مي‌خورند اما در سالي كه قرار است براي كنكور درس بخوانيم انرژي زيادي لازم داريم .
وقتي سر جلسه آزمون مغزمان متوقف مي شود و ديگر مايل نيستيم ادامه سوالات را بخوانيم و حوصله مان سر مي‌رود  دليلش اينست كه انرژي تمام كرده‌ايم.






سلام . خوبين ؟
اين چند روزه سر نمودارها‌ خيلي گير داشتم تازه دارم مي‌فهمم. دارم مي‌فهمم نمودار چيه !! 300 تا سوال رو هنوز كامل حل نكردم. من رو نزنيدا. تمومش مي‌كنم. نگران نباشين .
خب حالا من برم ... ووووي خيلي خوشحالم . J
شب به خير







[1] - منبع مجله آزمون شماره 470 آبان 1390

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر