۱۳۹۴ شهریور ۲۳, دوشنبه

رمان آموزشی گلچهره - بخش سیزدهم



بخش سیزدهم
روش تدريس
نویسنده: بابک اسماعیلی


گلچهره كارنامه‌اش را نشانم مي‌دهد و در حالي كه لبخندي بر لب دارد دستش را جلوي صورتش مي‌گيرد و مي‌گويد شرمنده‌ام .
مي‌گويم چرا ؟
-        زيست رو خراب كردم. مي‌خواستم از شما بپرسم چه تغييري در روش خواندن زيست بايد بدهم تا درصد‌هايم بالا برود؟ ديني پيش‌دانشگاهي هم به نظرم مفهومي است. براي خواندن آن هم بايد روشم را تغيير دهم.
مي‌گويم يك نكته را فراموش نكن.
سرتكان مي‌دهد.
مي‌گويم ما در تابستان  تجربه كسب كرديم. بر اثر اين تجربه مي‌دانيم كه يادگيري تو به مرور و در يك زمان حدودا سه ماهه رخ مي‌دهد. با يك بار يا دو هفته خواندن نبايد توقع زيادي داشته باشيم. بر اثر تجربه‌ي تابستان مي‌دانيم بايد بخوانيم و بخوانيم و بخوانيم، تا دو سه ماه بعد از خواندن‌ها و مرور‌كردن‌ها نتيجه بگيريم .
سر تكان مي‌دهد .
مي‌گويم طبق همين روشي كه هميشه مطالعه مي‌كني بخوان. وقتي از تابستان تا الان تصميمات درستي گرفته‌اي وقتي برنامه خوبي داري لازم است به خودت ايمان داشته باشي. آهسته و پيوسته حركت كن .
مداومت داشته باش.
لزومي به تغيير در روش‌ها نيست. فقط براي گذشت زمان احترام بيشتري قائل باش. براساس احساسات لحظه اي نبايد تصميم بگيريم.
كافي است بخواهي و در جهت خواسته‌ات تلاش كني. زمين و زمان دست به دست هم مي‌دهند تا  تو را به خواسته‌ات برسانند. اگر در جهت درستي تلاش كني به خواسته‌ات مي‌رسي. اشتياق زياد باعث مي‌شود كه احساس تو جزئي از شعور حاكم بر طبيعت شود و آنچه مي‌خواهي به شيوه‌اي شگفت انگيز رخ خواهد داد . 
 به نظرم يك كتاب جديد در زيست شناسي بخر و آن را هم علاوه بر ساير كتاب‌هايي كه داري بخوان .
مي‌گويد چه كتابي؟
مي‌گويم يك كتاب زيست‌جمع بندي در 24 ساعت منتشر شده است كه روي جلد آن عكسي از بري زنبوري است.
گلچهره مي‌گويد عكس كي روي جلد كتابِ؟
مي گويم بَري زنبوري .
مي پرسد بري زنبوري كيه ؟
مي گويم يك فيلم انيميشن آموزنده است. يك زنبور با كمك‌ دوست دخترش كه يك انسان است برعليه انسان‌ها به دادگاه اقامه دعوا مي‌كند، زنبور برنده مي شود و دادگاه حكم مي‌كند كه انسان ها حق ندارند از عسل زنبورها استفاده كنند.
مي‌گويد چه جالب .
-        نويسنده و كارگردان دراين انيميشن نقش آشوب را در طبيعت به تصوير كشيده‌اند.
گلچهره مي‌گويد اول فيلم را بخرم يا اول كتاب را .
مي گويم اين كتاب در هفت بخش تدوين شده .
تصاوير،قيد‌ها،اولين‌ها و ترين‌ها ،جاندارنامه،دانشمندان، جداول، آزمون‌ها.
گلچهره مي‌پرسد قيدها يعني چي ؟
مي‌گويم،اغلب ،همه، برخي، همواره  و معمولا هاي كتاب درسي ...
-       جالبه .

 گلچهره دفترچه‌ي نامه‌هايي كه براي من نوشته را نشانم مي‌دهد.
ورق مي زنم و سعي مي‌كنم جملات كليدي در بين نوشته‌هايش را پيدا كنم .
به چشمم مي‌خورد كه  :

ü      اين دو هفته هم استراحت كردم و هم درس خواندم. هفته اي 45 ساعت .
ü      احساس مي‌كنم معلم زيست مدرسه مون اعتماد به نفس كافي نداره يا روي موضوع تسلط نداره. من سر كلاس دائم خميازه مي‌كشم.
ü      يه برگه در مورد زيرگروههاي رشته تجربي در مدرسه به ما داده‌اند كه ضرايب درس‌ها در هر گروه متفاوته‌. يعني چي ؟
ü      در اين مدت كه مدرسه رفتم و كلاس‌ها شروع شده‌اند فهميدم فيزيك امسال و زيست امسال شوخي بردار نيست. خب نمي‌گم سخته ! كاراي زيادي مي‌خواد اما !

مي‌گويم شايد دبير زيست‌شناسي لازم است روش تدريسش را عوض كنند.
در اين مورد مي توان :

                                 I.            ابتدا خلاصه‌اي جمع بندي شده از درس در 15 دقيقه  ارائه كرد.
                               II.            بعد از دانش آموزان خواست يك بار متن كتاب درسي را در مورد موضوع طرح درس در 15 دقيقه  مطالعه كنند .
                             III.            سپس براي پانزده سوالِ چند گزينه‌اي يا  پانزده مسئله  به عنوان كار در كلاس ، 10 دقيقه زمان در نظر گرفت تا دانش‌آموزان به صورت " كتاب باز " فرصت پاسخگويي داشته باشند .
                            IV.            بعد دبير مي‌تواند سوالات را يكي يكي خودش حل كند يا با پاي تخته آوردن دانش آموزاني كه مايل هستند، به آنها كمك كند تا سوالات، پاسخ داده شود. در اين مرحله هم پاسخگويي به سوالات و فرصت يادداشت كردن دانش‌آموزان مي‌تواند 30 دقيقه تا 45 دقيقه در نظر گرفته شود.

دبير با استفاده از اين شيوه‌ي تدريس، چون مجبور به جمع آوري 15 سوال از بين سوالات كنكورهاي سراسري يا آزاد از مبحث مورد تدريس است، خود ذهن منظمي قبل از حضور در كلاس پيدا مي‌كند. علاوه بر آن دانش آموزان در اداره‌ي كلاس مشاركت مي‌كنند، درس براي آنها جذابيت پيدا مي‌كند، موضوعات درسي را دروني مي‌كنند، تمرين مردم سالاري و يادگيري جمعي در كلاس انجام مي شود و يادگيري بيشتري رخ مي‌دهد. 
اگر دبير براي جلسه‌ي بعدي تمرين‌هايي از قبيل تست زدن، خلاصه نويسي يا رونويسي، مرور متن كتاب درسي و  ...  به عنوان" تكليف" و كمي مدرن‌تر براي "مطالعه در منزل" ارائه كند ، او واقعا در مقام " مدير كلاس " قرار گرفته است.
از جامعه‌اي كه دبيران دبيرستان‌ها در آن در كلاس‌هاي درس از شيوه‌ي سخنراني و جزوه گويي استفاده مي‌كنند نمي توانيم توقع چنداني براي يادگيري مشاركت‌هاي اجتماعي و مردم سالاري و تعامل، گفتگو و حل مساله ... داشته باشيم.

یکی از ویژگی های یک كلاس‌هاي موفق این است كه تكاليفي را كه دبير تعيين كرده است، خود او در جلسات بعدي با دقت كامل بررسي ‌كند.

برگه‌ي شامل فهرست رشته‌هاي دانشگاهي رشته علوم تجربي را از گلچهره مي‌گيرم و نگاه مي‌كنم .
دور بعضي از رشته‌ها با خودكار قرمز خط كشيده شده است.
-       من همين طوري كه نگاه كردم ديدم رشته‌هايي مثل داروسازي كه قبول نمي‌شوم. تنها رشته‌هاي ديگري كه فكر مي‌كنم دوستشون دارم، پروتز دندان يا علوم آزمايشگاهي است. راستي اين ضريب‌ها چرا فرق مي‌كنه. مثلا ضريب زمين شناسي براي بعضي از رشته ها صفرِ براي بعضي از رشته ها 2 .  رياضي و فيزيك هم همين طوري هستند .

-       ضريب هر درس نشان مي‌دهد كه آن درس در دوران دانشگاه از چه اهميتي برخوردار است. مثلا  در رشته‌هاي پزشكي ضريب زمين‌شناسي صفر است. معني‌اش اينست، در واحد‌هايي كه  يك دانشجوي رشته پزشكي در دانشگاه مي‌گذراند زمين شناسي اصلا وجود ندارد.

-       نظرتون چيه من در مورد رشته ها تحقيق كنم . آخه هيچ چيزي از رشته‌ها نمي دونم .
-       خوبه . اگه وقت داشته باشي .
-       من نمي‌دونم چطور با رشته‌هايي كه تا حالا هيچ شناختي ازشون نداشتم ارتباط برقرار كنم ؟
-       بايد نگرش مثبت داشته باشيم. مثلا در مورد درس عربي اينطوريه كه عموما دانش آموزان از اين درس خوششان نمي‌آيد. اما اگر نگرش مثبت داشته باشيم مي توانيم تصور كنيم كه ما در خاورميانه اي زندگي مي‌كنيم  كه نزديك به يك ميليارد نفر عرب علاوه بر پارسي زبان‌ها در آن سكونت دارند. مي‌توانيم فرهنگمان را از طريق زبان عربي وارد آنها كنيم، مي‌توانيم محصولاتي توليد كنيم و در بازاري با يك ميليارد نفر بفروش برسانيم.

کشورها یا تفکرهای ابرقدرت یا ابراندیش با صدور واژه که عمدتا با ورود کالا و فرهنگ مصرفی کالا همراه است به دنبال گسترش مرزهای زبانی خود و تسلط بر دیگر زبان‌ها هستند. این یکی از بدیع‌ترین و جدیدترین شیوه در کشورگشایی در جنگ‌های مدرن امروزی است.

محمد هادي پور ابراهيم

-       همين الان ايراني‌هاي زيادي در عراق سرمايه گذاري كرده‌اند. از بازاري با يك ميليارد نفر جمعيت پول زيادي مي‌توان درآورد.
-       چه جالب .
-       من از كجا بفهمم كه به درد  چه رشته‌اي مي خورم .
-       همين الان تا حدي معلومه. از روي درصدهايي كه در هر آزمون كسب مي‌كني مي‌توانيم بفهميم.
-       يعني چي ؟
-       درس‌هايي كه درصدهاي بالاتري در آزمون‌ها كسب مي‌كني درس‌هايي هستند كه تو توانايي ذاتي بيشتري در درك و فهم آنها داري.





برنامه‌ي مطالعاتي را تنظيم مي‌كنيم. اين كار دو ساعت زمان مي‌گيرد.
دفترچه‌ي نامه‌هايي كه گلچهره برايم نوشته است را در كيفم مي‌گذارم تا امشب به دقت نوشته‌ها را بخوانم و پاسخ هايي كه لازم است را بنويسم.
در آستانه‌ي در، مادر گلچهره را مي‌بينم. مي‌گويم اوضاع خوبه؟
به دخترش نگاه مي‌كند. مي‌گويد درصد‌هاي زيست اين دفعه پائين بود .
مي‌گويم وضع گلچهره خوبه. نگران نباشيد. من به او ايمان دارم . شما خودتون چطور هستيد ؟
مي‌خندد. مي‌گويد دكتر گفته بايد خانه را عوض كنيد. پله‌ها اذيتم مي‌كند.
مي‌گويم مراقبه را يك بار امتحان كنيد، خيلي‌ها با مراقبه دردهاي شان را تسكين مي‌دهند.
-       والا چي بگم.
از گلچهره و مادرش جدا مي‌شوم. در پاركِ نزديكي قدم مي‌زنم. تلفن همراهم را نگاه مي‌كنم يك شماره ناشناس 4 بار زنگ زده. براي دفعه‌ي پنجم زنگ مي‌زند. زني آنسوي خط مي‌گويد:
-        دخترم امسال پيش دانشگاهي است. سال قبل معدلش 37/19 شده. مي‌خواستم مشاورش شما باشيد.
مي پرسم شماره‌ي من را از چه كسي گرفته ايد؟
-       از خانم ... مدير مدرسه‌ي ... .
-       مي‌گويم چه شد كه الان به مشاور نياز پيدا كرديد ؟
-       دخترم روزها به مدرسه مي ره و عصرها به كلاس كنكور. وقت نمي‌كنه درس بخونه. پارسال همه مي‌گفتن مي‌تونه رتبه‌ي خوبي بياره. براي همين من كلاس كنكور ثبت نامش كردم. اما الان وقت نمي‌كنه درس بخونه. مشاور مدرسه شون مي‌گه كلاس‌هاي آموزشگاه رو كنسل كنيد. مشاور آموزشگاه مي‌گه مدرسه رو غير حضوري كنيد. به نظرم اين مشاورها به نفع خودشون حرف ميزنن نه به نفع كسي كه رفته با آنها مشورت كند.
مونديم چه‌كار كنيم.
-       مي‌گويم بهتر بود دخترتان فقط مدرسه مي‌رفت. من در اين وقت از سال مشاوره‌ي دانش آموز جديدي را به عهده نمي‌گيرم. قبل از اينكه تصميم به كلاس رفتن بگيرد لازم بود با من تماس مي‌گرفتيد. نه الان. من الان و در اين شرايط، كاري نمي‌توانم انجام دهم.  
-       خانم .... مدير مدرسه‌ي ... گفتند مشاور پسرشان شما بوديد. دختر من الان خيلي استرس داره . شايد با شما حرف بزنه استرسش كم بشه .
-       مي‌گويم سعي مي‌كنم براي دخترتان فكري بكنم.
درذهنم جستجويي مي‌كنم. ياد الهه مي‌افتم. دانش‌آموزي در مدرسه‌اي نمونه كه همه دبيرانش اعتقاد داشتند او رتبه دو رقمي يا سه رقمي كنكور را كسب مي كند. او هم بعد از اينكه برنامه‌اش را در تابستان انتخاب كرده بود با مادرش به من مراجعه كرد تا مشاوره با او را به عهده بگيرم و من امتناع كردم. برنامه غلطي براي خودش در نظر گرفته بود.
صبح ها مدرسه مي‌رفت. عصرها آموزشگاه و جمعه‌ها آزمون آزمايشي مي‌داد. مادرش اصرار زيادي كرد و من بارها توضيح دادم كه وقتي برنامه غلط باشد از هيچ مشاوري كاري ساخته نيست. مادرش گفت من بهترين معلم هاي ايران را براي او گرفته ام تنها شما هستيد كه مايل نيستيد مشاور دخترم باشيد.
من گفتم يك سال بعد در اين مورد حرف مي زنيم .
یک سال بعد وارددفترکارم شدم و الهه و مادرش را سر افکنده روی صندلی های انتظار دیدم. پرسیدم چه خبر ؟
مادر الهه گفت :
-       همونی که شما گفتید شد. امسال هر چی شما بگید گوش می کنیم !
يك سال بعد وقتي او و خانواده‌اش تا حد زيادي متوجه شده بودند كه انتظارشان از يك مشاور چه بايد باشد او در دانشگاه اميركبير تهران در رشته ي مورد علاقه اش قبول شد.

دانش‌آموزاني‌‌كه‌ معدل‌هاي بالاي 19 دارند و برنامه‌هاي غلطي در تابستان انتخاب مي‌كنند معمولا در اواخر مهرماه به اشتباهاتشان پي مي‌برند. اين مورد هم مثل خيلي‌هاي ديگر قرباني ندانم كاري شده است. در چنین تصمیم گیرهایی معمولا غرور نقش زیادی دارد.

با خودم مي‌گويم دانش آموزانِ نخبه وقتي در دوران دبيرستان و در حيطه موضوعات شخصي تسليم جو و تبليغات مي‌شوند و نمي‌توانند تصميم درستي بر اساس خرد و منافع خودشان بگيرند، در يك موضوع اجتماعي مثل انتخابات هم بر اساس احساس تصميم خواهند گرفت و نه بر اساس خردشان و منافع دراز مدت جمعي.
 خوشبختانه تعداد افرادي كه هوش هيجاني بالايي دارند هر چند در بين نخبگان كمتر هستند اما در بين افراد متوسط جامعه بيشتر وجود دارند و همين ها هستند كه تا به حال نگذاشته اند آندسته از نخبگانِ فاقد هوش هيجاني  بقيه را نيست و نابود كنند.
اين فكرها باعث مي‌شود تصميم بگيرم امشب به جاي اينكه منطق الطير عطار را براي بار سوم در اين هفته تمام كنم خلاصه نويسي‌هايم از كتاب روانشناسي توده‌ها نوشته گوستاولوبون را بازخواني كنم .
 





















نامه ي شماره چهار

سلام
آخه يعني چي؟ چشام باز نميشه .
مي‌خوام گريه كنم اونقدر كه خسته‌ام. امروز تو مدرسه 2 زنگ زبان داشتيم . هه . J   آخه ديروز هم داشتيم . به همين خاطر هيچ كس كتاب نبرده بود با خودش.
زنگ اول دبير زيست اومد. ي كوچولو درس داد فقط.
بعد اومدم خونه نهار خوردم رفتم كلاس تا ساعت  هفت . ماماااان ! تا الان داشتم مي درسيدم . الان ديگه دارم shut down     مي شم ...
راستي از درس خوندم يه كوچولو فيلم برداري كردم. اما حافظه‌ي دوربينم پر شد.
شب به خير.












نامه ي شمارهفت

سلام خوبين؟ الان آزمون دادم. البته الان نه. 5 ... 6 ساعت پيش. خيلي خسته شدم اين دفعه !
چند تا مسئله :
1)       اينكه چون اين دفعه همه‌ي سوالا رو جواب دادم آخراش ديگه نمي‌كشيدم ! منظورم اينه كه نه تمركز داشتم آخرش و نه حال فكر كردن و حل كردن و جواب دادن! سرم درد گرفته بود و گردنم داشت مي‌افتاد!
2)       من پيش بيني كرده بودم حداقل 5 تا از سوالاي فيزيك رو جواب مي‌دم اما فقط 3 تاش رو جواب دادم. شد مثل لگاريتم ! عمومي‌ها رو احساس مي‌كنم خيلي بهتر زدم! رياضي رو 3 تا سوال از ده تا سوال رو جواب دادم.
آخرين تست سقوط آزاد رو ديدين !؟  L  نمي خوااام .
3)       دبير رياضيمون ميگه شماها همه‌تون پايه‌هاتون ضعيفه !
ديگه چيزي به ذهنم نمي رسه. فعلا.

بهتره سرِ‌ آزمون خرما و موز و كاكائو  همراه داشته باشي. وقتي از مغز كار مي‌كشي به سوخت و ساز بيشتري نياز داري. روزي ده دقيقه نرمش كن.رفته رفته پيش بيني‌هايت دقيق‌تر مي‌شود. مثبت فكركن و به خاطر چيزهاي خوبي كه داري شكرگزاري كن. چيزهايي مثل اراده، همت، پشتكار، مداومت داشتن.
وقتي نامه مي‌نويسي خودت را سانسور نكن.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر