۱۳۹۴ شهریور ۲۳, دوشنبه

رمان آموزشی گلچهره - بخش هفدهم

ثبت نام در دانشگاه
قسمت هفدهم
نویسنده: بابک اسماعیلی

گلچهره مي‌گويد كتاب‌هاي دين و زندگي را سخت مي‌فهمم. نمي‌توانم هضمشان كنم. اما براي كنكور مجبورم بخوانم . اما نميتوانم . نمي‌دانم چه‌كار بايد بكنم. اخه من نمی فهمم که برای قبول شدن در دانشگاه آدم چرا باید کتاب های دینی بخونه !
مي‌گويم تو بين خودت و اين درس ديوار كشيده‌اي .
من مدتي با شيطان همنشين بوده‌ام. بعد از هم نشيني‌ام با شيطان به رازهايي پي بردم كه اگر تو هم اين رازها را بداني به درس دين و زندگي با نگرش تازه‌اي نگاه خواهي كرد.
گلچهره با چشمانش نشان ميدهد كه در عين حالي كه مي‌داند  من حرف بي‌حساب نمي‌زنم اما انتظار شنيدن هم نشيني من با شيطان را هم نداشته است .
مي‌گويم موضوع ساده‌تر از آني است كه فكرش را بكني. آنقدر ساده است كه هيچ كداممان فكر نمي‌كنيم كه شيطان هم مي‌تواند از رگ گردن به ما نزديكتر باشد.
مي‌گويم در آموزش‌هايي كه گروه‌هاي سياسي به اعضاي خود مي‌دهند يك مورد مهم وجود دارد.
آنها به اعضاي خود ياد مي‌دهند كه چطور يك نفر يا چند نفر يا يك ملت را بدون استفاده از اسلحه نابود كنند.
برقي از گوشه‌ي چشمان گلچهره مي‌درخشد.

مي‌گويم شيوه‌هايي كه آنها براي صدمه زدن استفاده مي‌كنند اينهاست :

1-      نصيحت كردن ( مي‌دانند كه بسياري از افراد به طور ناخودآگاه ، برخلافِ توصيه اي كه به آنها مي شود عمل مي‌كنند. در عين حال ممكن است اعتماد من و شما را جلب كنند و به مرور توصيه‌هاي غلط كنند. )
2-      تفرقه بنداز و حكومت كن ( در يك مدل ساده براي به هم زدن رابطه ي بين دو نفر كافي است شخص سومي حرف از اين به آن ببرد. در مدلي بزرگتر مي‌توان به دولت آمريكا نگاه كرد. آمريكايي ها هميشه نگران جان گرفتن دوباره‌ي كمونيست‌هاي روسيه هستند و به همين دليل نياز به اتحاد شيعيان ِ پاكستان و افغانستان و ايران و عراق و سوريه و لبنان در مقابل ايدئولوژي از جنس روسي دارند، در عين حال اتحادي از مسلمانان به مراتب خطر بيشتري از اشاعه‌ي سوسياليسم از جنس روسي براي آمريكا دارد. به همين دليل بيشترين فايده را از تنش بين حكومت شيعانِ در ايران و حكومت سني‌ها در عربستان را احزاب حاكم بر امريكا درو مي‌كنند[1])
3-      ویران کردن یک فرد از دورن خودش ( در اين مورد عشق را از بين مي برند و به جايش غرور، قضاوت ، نفرت ،خشم ، انتقام ، ترس ،تنبلی ، حسادت و افسردگی قرار مي دهند. به اين شكل هر كس به مرور زمان به كسي تبديل مي شود كه تيشه به ريشه‌ي خودش مي‌زند)
4-      تصويب قانون ( به همين دليل همه‌ي ما لازم است حواسمان به قانون‌هايي كه شايد براي صدمه زدن به ما وضع شده باشد)
5-      جنگ رو در رو ( پرهزينه ترين راه صدمه زدن )
مي‌گويم شايع ترين روش دشمني اين روزها در دور و بر ما شيوه‌ي سوم است. براي اينكه از اين شيوه صدمه نبينيم لازم است با عشق، دورمان يك حفاظ فولادي بكشيم. هر وقت هم خشم و نفرت و نخوت و بددلي و توهم و ترس و دروغ و قضاوت در مورد ديگران مبناي رفتارها و گفتارمان شد معني اش اينست كه شيطان در مورد ما كارش را درست انجام داده است.
و وقتي شيطان بر قلب‌هاي ما حكومت مي‌كند ، تاريكي و ظلم برهمه جا چيرگي مي يابد و كسي ايمن نمي‌تواند زيست[2] :


نهان گشت آيين فرزانگان
هنر خوار شد ، جادويي ارجمند
شده بر بدي دست ديوان دراز
ندانست خود جز بد آموختن
پراكنده شد نام ديوانگان
نهان راستي ، آشكارا گزند
زنيكي نبودي سخن جز به راز
جز از كشتن و غارت و سوختن
شاهنامه / حكيم ابوالقاسم فردوسي  


گلچهره مي‌گويد اما اين روش استدلال كردن منطقي نيست. خود شما گفتيد كه اتفاقات با هم رابطه‌ي علت و معلولي دارند. الان اما مي‌گيد علت بعضي كارهاي ما شيطانه.
مي‌گويم روش استدلال كردن انسان‌هاي معتقد به دين اين شكلي است. كتاب دين و زندگي شما مبتني بر اين گونه استدلال كردن نوشته شده است. اصلا دين يعني همين گونه استدلال كردن.
به اين روش استدلال مي گوييم " استدلال ديني".
وقتي كتاب دين و زندگي را مي‌خواهيم مطالعه كنيم لازم است بدانيم كه با چه متني طرف هستيم .
ببين وقتي ما داريم در محدوده ي دين حرف مي زنيم ، علت همه معلول‌ها خداست .

سه نيرو انسان را در احاطه ي خود دارند و او را دائم تحت فشار قرار مي دهند : تمدن و تاسيسات آن، فشار افراد، طبيعت و هراس ها و دلهره‌هايش. هر يك از ما انسان‌ها كانوني از غرايز و اميال مختلف هستيم. مانند ميل به خوردن، كشتن، زدن، رفتن، آمدن، مراوده‌ي جنسي و انواع و اقسام اميال ديگر كه هر لحظه در وجود انسان شعله مي‌كشند. براي برخي از اين اميال امكان ارضا شدن اصلا وجود ندارد و ارضاء برخي با محدوديت فراوان مواجه است. اجابت بي قيد و شرط اين اميال جامعه را دچار فروپاشي مي‌كند. با متلاشي شدن جامعه فرد نيز قادر به ادامه‌ي حيات نيست. ارضاي همه‌ي اميال ساختار كلي شخصيت فرد را هم متلاشي مي‌كند و خيلي زود او را درهم مي‌شكند و نابود مي‌كند. وظيفه‌ي تمدن مهار كردن اين اميال است.  عامل دومي كه فرد را تحت فشار قرار مي‌دهد انسان‌هاي سركشي هستند كه به هر دليل، قيد و بند تمدن را رعايت نمي‌كنند و موجب سلب آسايش ديگران مي‌شوند. از نظر فرويد عكس العمل فرد در مقابل اين دو عاملِ فشار كينه و خصومت است. آسماني كه مي‌غرد، و ثمره‌ي تلاش‌هاي جانكاه انسان را از بين مي‌برد، طوفان هراس‌آوري كه همه چيز را درهم مي‌شكند، سيل، آتشفشان، زلزله، درندگان، انواع و اقسام بيماري‌هاي بي‌درمان و مهلك ، ... همه‌ي اينها غرور انسان را درهم مي‌شكنند. از اين ميان مرگ كه هيچ كس را از آن گريزي نيست، از همه مهم‌تر و ترسناك‌تر است.
فرويد مي‌گويد اگر طبيعت داراي همان غرايز، عواطف، شورها، و نيازمندي‌هاي بشري مي‌گرديد، راهي براي شناخت و آسودگي گشوده مي‌شد ... اگر محيط اطراف را تهي و خالي نپنداشته و پيرامون خود را لبريز از موجودات ناديدني و ارواحي سرگردان بدانيم آنگاه است كه بسياري از رويدادها و حوادثِ بي‌دليل، دليل و علتي مي‌يابد.
بدين ترتيب حوادث، ديگر بي دليل و علت نبودند. اگر آسمان مي‌غريد به دليل آن بود كه خداي آسمان به خشم آمده بود، اگر دريا مي‌خروشيد، به دليل آن بود كه خداي دريا غضب كرده است و ... چون خدايان داراي احساسات و عواطف و صفات انساني هستند، همه‌ي كارهاي آنان، معلول غليان فلان احساس بود. به اين ترتيب بشر مي‌توانست براي كنترل و جلوگيري از وقوع حوادث تمهيداتي بينديشد :
در مقابل خدايان خشمناك، شروع به ندبه و زاري مي‌نمودند، و از پيشگاه آنان درخواست و استدعا مي‌كردند، نيايشگاه و معبد مي‌ساختند و انواع هدايا و پيش‌كش‌ها تقديم مي‌داشتند تا خشم خداي مربوطه را فرو نشانند و او را بر سر مهر آورند.    
خاستگاه دين از نگاه فرويد، نوشته‌ي غلامحسن توكلي، دفتر پژوهش و نشر سهروردي  


وقتي در مورد فيزيك حرف مي زنيم بر اساس دانش امروزمان جهان بر اساس تركيبي از نظريه انفجار بزرگ و نظريه استرينگ‌ها توجيه مي‌شود.

وقتي در مورد دين حرف مي زنيم طلوع خورشيد كار خداست. اما در خارج از متن دين ما مي‌دانيم كه اصلا جمله‌ي خورشيد هر روز طلوع مي‌كند جمله‌ي غلطي است. چون اين خورشيد نيست كه در آسمان تغيير موقعيت مي‌دهد بلكه تغيير وضعيت هر روزه‌ي زمين باعث ديده شدن خورشيد مي‌شود.
يك فيزيك‌دان به دليل ساختار ذهني‌اش نمي‌تواند درك مناسبي از دين داشته باشد.
اما وقتي يك فيزيك‌دان دينداري دو آتشه مي‌شود او در دو متن زندگي مي‌كند. اوقاتي كه در مورد فيزيك مي‌انديشد در جستجوي روابط علت و معلولي رويدادهاست اما زماني كه در روز عاشورا در عزاداري شركت مي‌كند ديگر يك فيزيك دان نيست. بسته به نوع عزاداري اش ممكن است يك عارف باشد يا يك فرد مقيد به مذهب.

از منظر يك روانشناس وقتي ما در حال درس خواندن به جاي نگاه كردن به متن كتاب به پرزهاي موكت يا شيار‌هاي روي ميز توجه مي‌كنيم و ساعتهاي زيادي را در اين حال سپري مي‌كنيم احتمالا انگيزه‌اي براي درس خواندن نداريم‌، اما از نگاه يك ديندار در چنين زماني شيطان مانع درس خواندن ماست.
اگر ما يك انسان دين‌دار باشيم براي رسيدن به خواسته‌هايمان دعا هم مي‌كنيم :

1.       پروردگارا يك كاري كن كه من رتبه اول كنكور بشم .
2.       پروردگارا يك كاري كن كه من در رشته ي پزشكي قبول بشم .
3.       پروردگارا بهترين چيزي كه براي من مفيد است را جلوي پايم قرار بده .

مي‌گويم من دو دوست دارم كه يكي شان مدير يك فروشگاه لباس است. ديگري جلوي همان فروشگاه بساط  فروشِ سي دي پهن كرده است. من هر دو هفته يك ساعتي را با اين دو مي‌گذرانم. در نيم ساعت اول يكي از من مي‌خواهد كه دعا كنم كه هوا برفي باشد تا بتواند بلوزهاي بافتني بيشتري بفروشد. در نيم ساعت دوم ديگري مي‌گويد خدا كنه دوباره بارون و برف نياد تا من از نان خوردن نيافتم.

به نظرت دعاي كدام يك از اين دو بايد پذيرفته شود؟

درس پنجمِ كتاب سال چهارم را با هم مي‌خوانيم و يادداشت برداري مي‌كنيم:

مروري بر درس پنجم كتاب دين و زندگي سال چهارم
(پيش دانشگاهي)
        گناهان بزرگ

        مراحل توبه
      توبه‌ي اجتماعي
1.        دروغ
2.        ظلم به مردم
3.        پذيرش ظلم
4.        پشتيباني از ظالم
5.        كسب مال حرام
6.        فساد هاي اخلاقي
7.        روابط‌نامشروع جنسي
8.        تهمت
9.        ترك عبادات


1.        پشيماني از گذشته
2.        تصميم بر عدم بازگشت به گناه
3.        جبران حقوق ضايع شده‌ي مردم
4.        جبران حقوق الهي

بيماري ها و انحرافات جامعه :
1.        ربا
2.        رشوه
3.        بي توجهي به عفاف و پاكدامني
4.        ظلم كردن و ظلم پذيري
5.        اطاعت از غير خدا

راه اصلاح جامعه :
امر به معروف و نهي از منكر







واعظان‌كاين‌جلوه در محراب و منبر مي‌كنند
مشكلي دارم  ز  دانشمند  مجلس باز  پرس
گوئيا   باور   نمي دارند   روز   داوري
چون به خلوت مي روند آن كار ديگر مي‌كنند
توبه  فرمايان  چرا  خود  توبه  كمتر  مي‌كنند
كاين  همه  قلب و دغل  در كار  داور مي‌كنند
حافظ شيرازي


-       اگر این کارها گناه هست یعنی همه ی مردم گناه کارند!
-       البته از نظر مسیحی ها گناهان چیزهای دیگه هستند.
-       مثلا چی ؟
-       غرور، ترس ، نفرت ، انتقام ، حسادت ، خشم ، تنبلی
-       چه جالب . من فکر میکردم  فرق دین ها با هم اینه که پیامبرشون فرق می کنه.
گلچهره در دفترچه‌ي ياداشت‌هاي روزانه‌اش نوشته هفته‌‌ي قبل سرم درد مي‌كرد، حال و حوصله هم نداشتم به همين دليل يك اشتباه بزرگ مرتكب شدم. كلاس فيزيك نرفتم.
بعد نوشته من تازه به اهميت يادداشت برداري پي بردم و اينكه بايد يادداشت‌هايم را به طور منظم بايگاني كنم.
زير اين نوشته‌ها خط مي‌كشم.
مي‌گويم ببين مي‌داني من از اينكه نوشتي كلاس نرفتم چه برداشتي مي‌كنم؟
-       نه ؟
-       ظاهر عمل نشان مي‌دهد كه تو سر درد داشتي و يك جلسه غيبت كردي . اما به نظرم موضوع ابعاد ديگري هم دارد. به نظرم تعداد شاگردان در كلاس زياد است. به همين دليل هم دبير در كلاس فقط خودش حرف مي‌زند و فرصتي براي پرسش و پاسخ ندارد به همين دليلِ ساده بين تو و كلاس هم رابطه‌ي عاطفي برقرار نشده است.
-       اينها را از كجا مي‌فهميد؟ من نمي‌توانم مثل شما اين طوري يك جمله را تحليل كنم.
-       تنها تفاوت من با  تو اينست كه من براي متن ارزش خيلي بيشتري قائل هستم . جمله اي كه تو نوشتي همه‌ي اين معاني را در دل خود دارد.
-       يعني من‌ هم وقتي هر جمله‌اي مي‌خوانم بايد همين طوري جمله را تحليل كنم؟
-       بله. اصلا روش متن خواندن همين است.
-       اما نمي‌شود كه همه‌ي متن‌ها را اين طور بخوانم. سخته.
-       ببين. من هم در مورد هر نوشته‌اي اينطوري نمي‌توانم تحليل كنم. اما چون با متني كه تو نوشتي رابطه اي صميمانه دارم مي توانم موضوعات داخل نوشته ات را كشف كنم.
-       يعني بايد با متن رابطه‌اي صميمانه داشته باشم .
-       ببين معمولا در مدرسه ما درسي را بيشتر مي فهميم كه با دبير آن درس رابطه‌ي عاطفي بيشتري برقرار كرديم و بالعكس. اين طور نيست ؟
-       به نظرم همين طوره .
-       به همين دليلِ كه حتي براي درس خواندن هم بايد عاشق بود. بايد همه چيز و همه كس را دوست داشت. حتي نوشته‌ها و كلمه‌هاي صفحات هر كتاب را. اوشو مي‌گويد تنها راه شناختن هر چيزي دوست داشتن آن است .


مي‌گويم از مدرسه چه خبر ؟
مي‌گويد دبير فيزيك مدرسه فقط در حال درس دادن است. وقت نمي‌كنيم در كلاس مساله حل كنيم. با اصرار ما جواب سوالات رو كپي كردند به ما دادند. هفته‌ي قبل سه تا امتحان قرار بود داشته باشيم اما هيچ كدوم از امتحان‌ها برگزار نشد. در عوض يك آزمونِ ادبيات گرفتند و قبلش هم اصلا نگفته بودند كه مي‌خواهند امتحان بگيرند. 

-       در دوراني كه در مدرسه امتحان داريم طبق برنامه‌ي آزمون بايد درس بخونم يا طبق برنامه‌ي امتحانات.
-       در دوره‌ي امتحانات اولويت با برنامه‌ي امتحانات است. مي‌توانيم براي هر امتحان به اندازه‌اي هم تست بزنيم تا هم كار مدرسه را انجام داده باشيم و هم كار كنكور را .
-       برنامه را با هم مي‌نويسم. تنظيم برنامه دو ساعتي طول مي‌كشد.

گلچهره مي‌گويد براي ثبت نام در آزمون سراسري چه كار كنم؟
-       كارتِ مربوط به ثبت نام در دانشگاه‌هاي پيام نور و دانشگاه‌هاي غير انتفاعي را هم لازم است خريداري كني.
-       دانشگاه غير انتفاعي چه دانشگاهيه؟ من حتي در مورد دانشگاهِ پيامِ نور هم چيزي نمي‌دونم.
مي گويم در دفترچه‌ي راهنماي ثبت نام  زير عنوان دوره هاي غير دولتي غير انتفاعي نوشته در موسسات آموزش عالي غير دولتي غير انتفاعي نظام درسي ، نظام واحدي و بر اساس نظام آموزشي وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري خواهد بود و به فارغ التحصيلان مدرك مربوط ، برابر ضوابط وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري اعطا خواهد شد . از پذيرفته شدگان شهريه اخذ خواهد شد  و اين موسسات هيچ گونه تعهدي در قبال تهيه و تامين مسكن ، خوابگاه و غذاي دانشجويان ندارند .
پذيرفته شدن در اين موسسات به عنوان يك نوبت از حداكثر دو نوبت قبولي در آزمون سراسري محسوب نمي‌شود .

مهمترين نكته در مورد دانشگاه پيام نور هم اينست كه حضور دانشجو در كلاس‌هاي دروس نظري  دانشگاه پيام نور اختياري و امكان اشتغال دانشجو همزمان با تحصيل ميسر است . 
-       چقدر سخت نوشته !
-       تازه الان خيلي بهتر از يك دهه قبل شده .
-       پس من 2 تا كارت اعتباري لازم است تهيه كنم . هم براي رشته ي تجربي و هم براي رشته ي زبان . پولش چقدر ميشه ؟
-       به نظرم ميشه حدود سي هزار تومان .
-       وااااي يعني دوباره بابام بايد وام بگيره ... شايد هم اين بار مجبور شه كت و شلوارش رو گرو بذاره . يعني من قبول مي‌شم ؟ اين همه پول رو از كجا بياريم؟ قسطي هم ميشه ؟ دفعه ي قبل مامانم گوشواره هاشو فروخت . به نظرم تا من بخوام از دانشگاه فارغ التحصيل بشم ديگه هيچ اسباب و اثاثيه‌اي تو خونه نداشته باشيم .  
*****

-       من هنوز در مورد تست‌هاي قرابت معنايي مشكل دارم. چه كار كنم.
-       من دارم متني تهيه مي‌كنم تا بر اساس آن بتواني به سوالات پاسخ بدهي. كمي صبر كن.
-       البته هرشب قبل از خواب دارم دو غزل از حافظ را مي‌خوانم. اما معني بعضي از كلمه‌ها را چون نمي‌دانم نمي‌فهمم. براي هر شعر حداقل ده بار بايد فرهنگ لغت را نگاه كنم .
-       كار خوبيست و لي بهتر بود از سال اول دبيرستان  هر شب يكي دو غزل از حافظ را مي خواندي .
-       راستي اين دفعه كه رفتم سر جلسه‌ي آزمون با يك نفر از مسئولين برگزاري آزمون حرفم شد.
-       چرا ؟
-       من دير رسيدم. اون خانم هم اخم‌هايش را تو هم كرده بود و شروع كرد به غر زدن. گفت از دفعه‌ي بعد ساعت 7 اينجا باش وگرنه نمي‌گذارم در آزمون شركت كني.
-       منم گفتم نمي‌تونم 7 بيام . 8 مي آم . من نمي‌دونم چرا اين آدم‌ها به خودشون اجازه مي‌دن با هر لحني كه دوست دارن با بقيه حرف بزنن. بعدش هم فقط يك صندلي خالي پيدا كردم بغل شوفاژ . تا آخر آزمون داشتم از گرما خفه مي شدم.
-       خب. پس بهتره دفعه‌ي بعد زودتر بري سر جلسه .
-       چرا ؟
-       چون ممكنه دوباره مجبور بشي كنار شوفاژ بشيني .

در دهه‌ي هفتاد زماني كه براي اولين بار عضوي از تيم برگزار كننده‌ي آزمون بودم با دو مشكل بزرگ رودر رو قرار‌گرفتم. 
مشكل اول من كساني بودند كه دير به آزمون مي رسيدند. 
وقتي دختري دير مي‌رسيد و از پله‌هاي طبقات بالا مي‌رفت همه‌ي سرها منتظر بودند تا شخصي كه صداي تلق تلق پاشنه‌هايش در چندين طبقه شنيده مي‌شد را ببينند. پسري كه بعد از شروع آزمون مي‌رسيد هم معمولا بايد با همه‌ي دوستانش سلام و احوال پرسي مي‌كرد و به بعضي‌ از آنها دست مي‌داد. 
اين دسته از افراد هم سكوت جلسه‌ي آزمون را به هم ميزدند و هم تنش حاصل از دير رسيدن در نتيجه‌ي آزمون خودشان بي تاثير نبود.

دوراني كه من مدرسه مي رفتم دير رسيدن به مدرسه جزو گناهان كبيره بود و ناظم يا مدير مدرسه عموما بدون نوازش كابل يا خط كش يا كشيدن موي سر يا سقلمه زدن بعلاوه‌ي يك زنگ يا نيم روز محروم شدن از كلاس دانش آموز را به كلاس نمي‌فرستاند.
چند سال بعد از جنگ بود كه در تعدادي از مدارس روابط آدم‌ها كمي دچار فرشگرد شد و اگر كسي دير به مدرسه مي‌رسيد تنها ممكن بود از نمره انضباط‌ اش كاسته شود.

مشكل دوم من در مورد كساني بود كه در آزمون غايب بودند.
هميشه يكي دو نفري بعد از پياده شدن از ماشين پدر يا مادر و قبل از ورود به دانشگاه ( كه محل برگزاري آزمون بود ) غيب مي‌شدند. وقتي همكاران من ساعت نه صبح تماس مي‌گرفتند تا علت غيبت فرد مورد نظر را از خانواده‌ي او جويا شوند مادر مي‌گفت :
-       صبح خودم آوردمش ! ... !  ... ! تو رو خدا به باباش چيزي نگيد !!

من براي مشكل اول راه حل خوبي پيدا كردم.
بعداز شروع آزمون جلوي در مي ايستادم و به هر كس كه وارد مي شد با لبخند سلام مي‌كردم. حالش را مي پرسيدم.
و مي‌گفتم :
مامان و بابا خوب هستند ؟
بعد هم او را تا محل نشستن روي صندلي مناسب بدرقه مي‌كردم. دفترچه‌ي سوالات و پاسخ نامه را خودم به او مي‌دادم.
سعي مي‌كردم كمك كنم تنش دير رسيدن او را به آرامش تبديل كنم.
اين روش تاثيرات شگفت انگيزي داشت.
كساني كه به طور معمول دير مي‌رسيدند يكي يكي تصميم مي‌گرفتند  طوري بيايند كه لازم نباشد من آنها را تا نشستن روي صندلي همراهي كنم.
من هر وقت در آموزش چاشني محبت را كمي بيشتر كردم استفاده‌هاي زيادي بدست آورده‌ام .
براي مشكل دوم هيچ وقت راه حلي پيدا نشد و ما صورت مساله را حذف كرديم.
يعني بعد از مدتي  براي پرسيدن دليل غيبت‌ها 24 ساعت بعد از برگزاري آزمون با والدين تماس مي‌گرفتيم. هميشه هم سعي مي كرديم يك جوري قبل از اينكه ما بگوييم طرف غايب بوده حرف بكشيم كه ببينيم طرف غايب بوده يا حاضر بوده !


يك روز بعد به مادر گلچهره تلفني مي‌گويم به نظرم لازمه سري به مدرسه بزنيد و با دبيران مدرسه گفتگويي دوستانه داشته باشيد. به نظرم بهتر است يك جعبه شيريني هم بگيريد و به مدرسه ببريد.
با خودم فكر مي‌كنم احتمالا  اين كار مي‌تواند رابطه‌ي بين مدرسه و گلچهره را كمي دوستانه‌تر كند.
چند سال قبل كه من وقت بيشتري را در مدرسه صرف مي‌كردم از همه‌ي پدر و مادرها دعوت كرده بودم كه به صرف يك فنجان چاي گه‌گاه به مدرسه بيايند. بعضي‌ها هم واقعا گه‌گاه مي‌آمدند و يك فنجان چاي مي‌خورديم. در بعضي مواقع پدر يا مادري كه به مدرسه آمده بود وقتي من از  اوضاع فرزندشان مي‌گفتم همين كه  فنجان چايش را سر مي‌كشيد مي‌گفت من از همه چيز خبر دارم. فقط آمدم به شما سر بزنم.


نامه ي شماره 14

خب الان تو هال يه صحبتي راجع به خط من شد! جزوه‌ي فيزكم رو دادم مامانم بنويسه از روي جزوه‌ي دوستم از خطش ايراد گرفت ...كشيد به خط من. يه سوال : خط من زشته ! يا خوب نيست ؟ ناخواناست ؟ من مي‌گم خوب نيست. مامانم ميگه كلا نميتونه خط من رو بخونه. شما مي‌خواين بخونين اينا رو با بسي رنج و سختيو اشك و ناله مي‌خونين ؟ نه جدا ؟ چه جوريه مگه ؟ من مي‌گم نمي‌تونم بپذيرم ازتون كه خطم زشته. بابام كفري ميشه هر وقت من مي‌گم نمي‌تونم بپذيرم يا وقتي مخالفت صد در صد مي‌كنم.
من راحت چيزي رو قبول نمي‌كنم.
اون روز يه هويي تو مدرسه وسط زنگ رياضي اومدن دفترچه دادن آزمون گرفتن. از هر سه پايه ! همه‌ي درسها هم مبحثي. بدون كوچكترين خبري. تو مسير برگشت با بابا حرف زديم آخر سر من همون حرف خودم رو زدم !
-        اين مدل آزمون گرفتن اصلا اصولي نيست و بي نظميه ! من قبول ندارم!  چي رو مي خوان ثابت كنن كه يه هو ميان ...وسط كلاس ... اون هم ازهمه ي مباحث از همه ي پايه ها ... درست نيست !
الان اين خط من رو ببينين. روي پام گذاشتم دارم مي‌نويسم. كجاي اين خط زشته آخه . قشنگ نيست . اما زشت هم نيست . نچ . نيست . دهه !









[1] -  این تز نتایج ناخواسته ی پرهزینه ای داشت. حمایت امریکا از بنیادگرایی مذهبی، در کوتاه مدت و بلند مدت بر ضرر جهان غرب شد. ممکن است بنیادگرایی مذهبی در خاورمیانه جلوی گسترش کمونیسم را گرفته باشد، اما به رشد تروریسم در جهان منتهی شده است. انفجار آمیا در آرژانتین، یازده سپتامبر، ترور کاریکاتوریست ها در پاریس و ... تنها نمونه هایی از اشاعه ی  تاثیر بنیاد گرایی دینی  خاورمیانه  در جهان است. به جای حمایت از گروه های مذهبی در ایران و خاورمیانه جهان غرب می توانست با آموزش ارزشهای سکولار امنیت جهانی که درش زندگی می کنیم  را بیشتر  کند.
[2] - از كتاب چشمه‌ي روشن نوشته‌ي دكتر غلامحسن يوسفي، درباره‌ي داستان كاوه‌ي آهنگر از شاهنامه‌ي فردوسي به نقل از كتاب زبان و ادبيات فارسي دوره‌ي پيش دانشگاهي چاپ سال 1389

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر