شناخت خود، قسمت دوم
بخش: بيست و نهم
نویسنده : بابک اسماعیلی
-
دو نفر از پسرهاي توي مجتمع
ما وقتي پانزده سالشون شد به شيشه معتاد شدند. يكي شون الان بيرون از مجتمع شيشه
ميفروشه . همه هم ميدونن . مث كه فقط پليس نميدونه . شايد اونها هم مي دونن . اما كسي به روي خودش نميآره.
يكي از اون دو تا پسر باباش جواهر فروشي داره يكي شون هم باباش كارخانه ي توليد
ماكاروني داره. من شنيدم يكي شون تو خونه شيشه درست ميكنه يكي شون هم بيرون مجتمع
ميفروشه. من خودم بارها ديدم كه افراد با ماشين ميان كنارش ميايستند و پول ميدهند
و جنس ميگيرند. وقتي من اين طوري واضح ديدم حتما بقيه هم ديدن. من نميدونم چرا
اينها رو جمع نميكنن.
-
شايد بايد شاكي خصوصي داشته
باشند.
-
كسي مگه جرات ميكنه از اينها
شكايت كنه . همهي محله ما ميدونن كه اين دو نفر دارن چي كار ميكنن. به نظرم در
همه جاي كشور همين طوره. يعني مشخصه كه در
هر محله چه كساني دارند اين كارها رو ميكنن. حالا چرا مامورا اين افراد رو دستگير نميكنن، نميدونم.
به اعتقاد گاندي دولت بايد
وجودداشته باشد اما به صورت رقيق شده و ضعيف. پليس و نيروهاي انتظامي هم اگر
حضور دارند بايد نقش بازدارندگي ايفا نمايند تا نقش مجازات و تنبيه و به همين
دليل وي معتقد بود زندانها بايد به صورت آموزشگاه درآيد.
|
كتاب جامعه شناسي جنگ و نيروهاي نظامي نوشتهي مهدي
اديبي سده انتشارات سمت و انتشارات دانشگاه اصفهان
|
-
به نظرم با دستگير كردن افراد
مشكل حل نميشود. استفاده از زور تنها باعث ميشود يك سيستمِ غلط خودش را باز
توليد كند. يعني وقتي خيابان به مكاني نا امن براي توزيع كنندگان مواد مخدر تبديل
شود، آنها راه ديگري پيدا ميكنند، همين الان برخي شبكه هاي توزيع براي پنهان كردن
خود، در قالب پيكهاي موتوري سازمان يافته و فعاليت ميكنند.
به جاي دستگير كردن
افراد بهتر است سطح و كيفيت آموزش را ارتقا بدهيم. به نظرم براي افراد و خانوادههايي
كه مايل هستند در اين زمينه كاري بكنند قدم اول اين است كه جزوهي راهبردي يونيسف
در حمايت از كودك را مطالعه كنند.
حمايت از كودك زماني موفق است كه با پيشگيري آغاز
شود.
مطالعهي خشونت قويا توصيه مينمايد كه دولتها
برنامههايي از نظر فرهنگي مناسب و فرزند پروريِ حساس به جنسيت و ارائه كنندهي
مراقبت، اجرا نمايند تا از خانوادهها در فراهم ساختن يك خانه ي عاري از خشونت
حمايت نمايند.
دخالت دادن كودك در گفتگوي فعال و ترويج احترام به
ديدگاههاي آنان همانطور كه در كنوانسيون حقوق كودك به آن اشاره شده است.
تشويق فرصتهايي براي گفتگوي آزاد در مورد عناوين
حمايت از كودك در مدارس، نهادها و مراكز اجتماعي.
حمايت قوي از كودك، سنگري را در مقابل شبكهاي از
خطرات و آسيب پذيريهايي كه زير بناي بسياري از آسيبها و سوء استفادههاست
ايجاد ميكند كه عبارتند از : آزار و بهرهكشي جنسي، قاچاق، كار خطرناك، خشونت،
زندگي و كاركردن در خيابان، تاثير مخاصمهي مسلحانه از قبيل استفاده از كودكان
توسط نيروها و گروههاي مسلح، رويههاي مضر از قبيل ختنه / قطع آلت تناسلي دختران
و ازدواج كودك، نبود دسترسي به عدالت و قرار دادن غير ضروري كودكان در مراكز نگه
داري كودك.
|
جزوه ي راهبردي يونيسف در حمايت از كودك
|
-
در ايران به سادگي ميشود عرضه
و تقاضا براي اعتياد را كاهش داد. كافيست دورههاي آموزش مهارتهاي زندگي و همين
طور آموزش روشهاي پيشگيري از اعتياد، در مدارس، در فرهنگسراها و خانههاي فرهنگ،
در مساجد و در زندانها به طور مرتب هر سال تكرار بشود. اين گونه يك نسل پاك پرورش
داده ميشود و هميشه اين طور است كه وقتي يك موضوع به طوري صحيح و براي مدت زماني
مثلا ده ساله به افراد ملت آموزش داده ميشود اين آموزشها خود به خود به نسل بعدي
انتقال پيدا ميكند.
-
خب چرا اين كار را نميكنند.
-
اين سوال را بايد از رئيس
سازمان مساجد، رئيس سازمان زندانها، شهرداران هر شهر، و مديران آموزش و پرورش
پرسيد. حتمادلايل قانع كننده اي دارند براي اجرايي نكردن اين پيشنهاد !
-
شايد بودجه ندارند ؟
-
مساجد و شهرداريها درآمد دارد.
درآمد زيادي هم دارند. مدارس غيردولتي و هيت امنايي هم درآمد دارند. ميماند زندانها.
زندان براي هر زنداني بايد هزينه نگهداري و خورد و خوراك و درمان و ... بپردازد.
در بسياري از موارد اصلا نياز به هزينه كردن نيست. همين الان در هر زندان ايران
افرادي به دليل مهريه و ديه و چك برگشتي در زندان هستند. اين افراد تخصصهايي
دارند كه عموما در زندان به كار گرفته نميشود. به جاي حبس كردن بيهوده و غير
عقلاني و غير منطقي و غير اقتصادي اين افراد، ميشود از آنها خواست، به زندان و
افراد جامعه خدمات بدهند.
وقتي كسي ورشكسته ميشود،
چكهاش برگشت ميخورد يعني به حمايت جامعه نياز دارد، اما قوهي قضاييه طبق
استدلالي كه دارد اين فرد نيازمند به حمايت جامعه را زنداني ميكند.(يعني يك مشكل
بزرگ به تمام مشكلات او اضافه ميكند)،بدين ترتيب
همسر و فرزندان اين فرد امنيت، زندگي و همه چيز خود را از دست ميدهند،
مشكلات اقتصادي رخ داده به اين شكل هم به فحشا دامن مي زند و هم به اعتياد و هم به
ساير جرايم.
-
آخه ! ... باشه هر چي شما
بگين. ما تو بلوك خودمون همين سه تا پسر و داريم. اينجا تعداد دخترها خيلي بيشتر
از پسرهاست. آقاي انساني تعريف ميكرد كه چون مي دونسته وقتي پسرها به سن نوجواني
ميرسند چه اتفاقاتي ممكن است برايشان بيافتد سعي ميكند نگذارد سياوش در زندگي
احساس تنهايي كند. باباي سياوش از همان بچگي سياوش با هم تمرين نقاشي ميكردند.
آقاي انساني ميگويد اصلا به عمرش نقاشي نكشيده بوده اما از وقتي سياوش در شش
سالگي ميره كلاس نقاشي آقاي انساني هم شروع ميكند به نقاشي ياد گرفتن. بعد وقتي
سياوش مدرسه ميرود هميشه آقاي انساني روزي دو ساعت پا به پاي
سياوش درس مي خواند.
-
مامان سياوش كجا بوده ؟
-
مامان و باباي سياوش وقتي
سياوش كوچك بوده از هم جدا شدند.
-
خب.
-
بعد كه سياوش رفت دوره ي
راهنمايي ، آقاي انساني سياوش رو هفتهاي يك بار ميبرد كتاب فروشي. هر سال با هم
ميرفتند نمايشگاه كتاب. آقاي انساني ميگفت سعي كرده همهي كارها رو با سياوش با
هم انجام بدهند. بابا به پسر كمك ميكند. پسر به پدر. سياوش كه مي ره دبيرستان يه
روز به باباش ميگه من مي خوام برم كلاس كيك بوكس .
-
حتما بابا و پسر با هم مي رن
كلاس .
-
با هم رفتن كلاس. آقاي انساني
اون موقع ها 120 كيلو وزن داشت. از وقتي ميره كلاس كيك بوكس شده 90 كيلو .
تو محلهي ما سالم
ترين پسر سياوشِ . بعضيها بهش ميگن بچه بابا. مثل بچه ننه. به نظرتون اينطوري
خوبه ؟ يعني آدم واقعا بايد پسرش رو اين طوري تربيت كنه ؟
-
خب هر كس براي تربيت فرزندش يك
روشي داره. طبيعتا هر چه مدت تعامل پدر با فرزند يا مادر با فرزند بيشتر باشه بهتر
از اين است كه فرزند را به حال خودش رها كنيم تا ببينيم چه ميشود. در اين مورد
هيچ فرقي بين دخترها و پسرها نيست. به نظرم كار آقاي انساني كار درستي بوده. او
فرصتهاي با هم بودن را زياد كرده است. به نظرم اين پدر و پسر دوستان خوبي براي هم
هستند ؟
-
آره . با هم ميرن كوه. يه هو
ميرن يك جايي تو يك جنگل دو هفته چادر مي زنن . كلي با هم صفا ميكنن . ما تو
مجتمع يك روزنامه ديواري داريم كه ماهي يك بار به روز ميشه. كار آقاي انسانيه . با
سياوش با هم اين كار رو مي كنن. البته يك چيز ديگه هم هست .
-
بگو .
-
وقتي سياوش به دنيا ميآد، خانوادهي
مادر سياوش تا چند سال نميگذارند آقاي انساني سياوش رو ببينه. سياوش رو با خودشون
مي برن. بعد كه آقاي انساني پيداشون ميكنه كلي خرج ميكنه، وكيل ميگيره، باج ميده
تا بالاخره ميتونه سياوش رو بگيره. فكرش رو بكنين براي اينكه سياوش رو از پدرش
دور كنن دسته چك آقاي انساني رو كش ميرن و يكي از چك هايي كه سفيد امضا شده بوده
رو برمي دارن و روش يك مبلغ نجومي مي نويسند و بعد آقاي انساني رو مي اندازند
زندان.
-
عجب.
-
آقاي انساني ميگه هميشه يك چك
سفيد امضا شده در صندوق داشته تا اگر براش مشكلي پيش اومد همسرش بتونه بي معطلي از
بانك پول بگيره. اما همسر آقاي انساني با اين چك، آقاي انساني رو مي اندازه زندان
تا از سياوش دورش كنه.
شعر : چند قدم تا بهار
و اينكه در آستانهي
بهار باشي
با خنجري بر پشت كه
قلبت را خراش ميدهد با هر نفس.
يك دردهايي هست كه
نعره مي زني.
وقتي كودكت ، پاره از
تنت مي شود.
و صدايت را در درون
خودت خفه مي كني كه
"چند قدم مانده تا بهار "
اي بهار اي بهار اي
بهار
خنجر زمستان همچنان
بر پس پشتم ضجه مي زند و
شاملو
آيدا
فروغ
پنجره
اي نيست كه با يكي حرف بزنم.
چه بگويم ؟
اينكه
پاره ي تنم
پاره از تنم شده؟!
و بغضي كه فشار شقيقه هاي من
است.
به دردي مبتلا شدم كه فروغ !
|
شعر از بابك اسماعيلي
|
-
البته اينا رو خود سياوش گفته
من بهتون بگم. من هيچ وقت پشت سر كسي حرف نميزنم . اسرار كسي رو هم فاش نميكنم.
سياوش گفته كه بهتره شما قبل از شروع مشاوره با سياوش اينها رو بدونيد .
-
پس احتمالا آقاي انساني هم ميخواد
ادامه تحصيل بده .
نه. ميگه ديگه لزومي نداره با سياوش كارهاي مشترك
انجام بدهند. ميگه زيرساخت هاي ذهني سياوش رو طوري چيده كه از اين به بعد ميتونه
به سياوش اعتماد داشته باشه. آقاي انساني ميگه ميخواد خودش رو بازنشسته كنه و
همه ي امور سياوش رو بسپره به خود او. ميگه هر پدري بايد فرزندش رو در هجده سالگي
از خونه بيرون كنه. به شرطي كه او رو درست تربيت كرده باشه. البته منظورش اين نيست كه بيرون ميكنه. يعني
ميگه ديگه از هجده سالگي خود سياوش بايد تصميم بگيره براي همه چيزش.
-
خوبه .
-
سياوش ماهي يك بار ميره و
مامانش رو مي بينه . هر دفعه كه ميره مامانش رو مي بينه تا چند روز حالش خوب نيست
.
شخصيت اصلي ما در شيوه ي پدر و مادري كردن ما تاثير
به سزايي دارد. والدي كه به طور طبيعي مثبت است از صحبت در بارهي احساسات هراسي
ندارد و حالاتش را نشان ميدهد، احتمالا دورهي كودكي گرم و پر مهري داشته است.
شيوهي بزرگ شدن ما به طور مستقيم بر رابطهمان با فرزندمان تاثير ميگذارد. به
عنوان نمونه اگر هرگز با مادرتان ارتباط صميمي نداشتهايد، احتمالا نميتوانيد
به عنوان يك مادر به فرزندتان نزديك شويد. مهم است كه جنبههاي كودكي خود را كه
به ما كمك ميكند تا والد بهتري شويم يا ما را از والد بهتر بودن باز ميدارد ، بررسي
و درك كنيم .
|
كليد هاي بازسازي زندگي پس از طلاق _ دعواي
پدر و مادر ، نويسنده پاتريشيا رمانوسكي مترجم فرناز فرود انتشارات صابرين
|
-
علت اين همه تنش بين پدر و
مادر چي بوده .
-
سياوش ميگه مامانش قدرت تصميم
گيري چنداني نداشته. به همين دليل خانوادهي مادرش معمولا براش تصميم ميگرفتند.
سياوش ميگه خالهش و مادر بزرگش هميشه مامانش رو تحريك ميكنن كه كارهايي رو
انجام بده كه خودش اصلا نميخواد. الان هم مامانش حال و روز زياد خوبي نداره. سياوش
ميگه همه چيزش رو از دست داده. اما هنوز هم نميتونه اختيار تصميمات زندگيش رو
خودش داشته باشه. هنوز مادر بزرگ سياوش و خاله اش هستند كه ...
-
خوبه . من فهميدم كه اوضاع از
چه قراره .
-
من اوايل نميفهميدم. ميگفتم
خب پدرو مادرش جدا از هم زندگي مي كنن ديگه . اما اين يك جدايي ساده نيست. سياوش
ميگه وقتي او كوچك بوده از او براي آزار مادر و پدرش استفاده ميكردند. الان براي
آزار سياوش مادر سياوش رو آزار ميدهند. تا جايي كه من ميدانم هيچ راهي گويا وجود
نداشته. آقاي انساني ميگه با روانشناسهاي زيادي مشورت كرده اما در اين مورد هيچ
كمكي نتونستند بكنند. ميگه حتي معروفترين كلينيك روانشناسي در تهران هم بهش مشاورهي
غلط دادن. به نظر شما راهي وجود داره ؟
-
به نظرم در اين مورد با چند
بيمار سروكار داريم كه از آزار ديگران لذت ميبرند و خودشان هم نميدانند بيمار
هستند. اگر خود افراد بخواهند، امكان درمان وجود دارد اما در مواردي اين چنيني چون
خود افراد اصلا نميپذيرند كه دچار بيماري هستند امكان درمان وجود ندارد. افرد
زيادي هستند كه تحريك پذيرند مثل مادر سياوش. توانايي مستقل تصميم گرفتن ندارند.
اما در مقابل، كساني كه سعي ميكنند اختيار زندگي چنين افرادي را در جهت آزار
رساندن به آنها و ديگران در دست بگيرند بيماران خطرناك تري هستند.
-
اين بيماري اسمش چيه ؟
-
معمولا تركيبي از چند مورد است
: تضادهاي عصبي ، عقدههاي سركوب شده ، محدوديت هاي زباني ، روانپريشي ، روان نژندي
، تمايل شديد براي كسب قدرت .
بارز ترين مشخصه هاي
اين افراد عبارتند از :
I.
چنين افرادي عموما توانايي
زباني محدودي دارند. يعني براي بيان موضوعات عادي و ساده هم به اندازه ي كافي كلمه
دراختيار ندارند. در وسط گفتگو ناگهان نفرين ميكنند ، فحش و بد و بيراه ميگويند،
يا گريه مي كنند، يا موضوعات بيربطي را وسط ميكشند كه اصلا ربطي به موضوع مورد بحث ندارد.
II.
بسيار مطلق انديشاند يعني
تصور ميكنند تنها روش زندگي درست در جهان روش آنهاست و همه به جز آنها هميشه در
حال اشتباه كردن بوده و هستند.
III.
فاقد مهارتهاي لازم براي
گفتگو كردن هستند و گفتگو از نظر آنها يعني اين كه نفر مقابل بايد حرف آنها را گوش
بدهد و تائيد كند.
IV.
بر احساسات خود مثل خشم،
حسادت، ترس، نخوت، نفرت و انتقام نميتوانند مديريت كنند. در موقع عصبانيت تصميم
ميگيرند، بر اساسترسهايشان عمل ميكنند، مدام در حال انتقامگيري هستند، حسادت
چشم عقلشان را كور مي كند، نفرت از ديگران را ميشود در نگاهشان خواند، ...
V.
معمولا در حال قضاوت كردن
ديگران هستند.
VI.
مدام در حال حرف زدن هستند.
اين افراد به طور
شايعي در دوران زندگي تحت تاثير آموزشهاي غلط بوده اند. كتاب نميخوانند در اصل
اعتقادي به اين كه كتاب ميتواند جنبهي آموزشي در زندگيهايشان داشته باشد
ندارند. ساعتهاي زيادي را جلوي تلويزيون سپري ميكنند. در بسياري از موارد به شدت
مذهبي هستند. اما تنها آن جنبههايي از مذهب برايشان مهم است كه منافع همين الان
آنها را تامين ميكند. به عنوان مثال نذر خود را بين متمولين جامعه توزيع ميكنند
نه فقرا، در كار روزانه به طور عادي دروغ ميگويند، غيبتميكنند، ظلم ميكنند، وقتي
ظلمي را در حق كسي ميبينند سكوت ميكنند (پذيرش ظلم ) ، در عين حال نماز هم ميخوانند.
(روان نژندي
يعني تعارض[1] وجودي
يا توافق نداشتن با خود. تعارض دروني غالب روان نژندها از اينجاست كه وجدان آگاه
فرد ميخواهد به آرمان اخلاقي وفادار بماند، در حالي كه كشمكش وجدان ناخودآگاه به
سوي آرمان غيراخلاقي است كه وجدان آگاه سعي دارد آن را نفي كند. در نظر فرويد
زندگي بيمار و چگونگي تكوين و تحول شخصيت عاطفي او تحت تاثير وقايع و حوادث دوران
نخستين زندگي است[2]
يعني دوران كودكي است.)
-
درمانش چيه ؟
-
شركت در چند جلسه ي روانكاوي
و همين طور خودكاوي كردن. البته چنين افرادي بعيد به نظر ميرسد كه بتوانند
خودكاوي كنند. بهتراست اگر مخاطب اين نوشته ها هستند قسمت دوم "جزوه ي درسي شناخت خود" را مطالعه كنند و بعد براي
چند جلسه به يك روانكاو مراجعه نمايند. اگر كسي حتي يك احتمال ضعيف بدهد كه ممكن
است بيماري رواني داشته باشد، بلندترين گام براي درمان را برداشته است. مشكل
اينجاست كه چنين افرادي خودشان را سالم ترين فرد جهان ميدانند و مدام به ديگران
برچسب مي زنند.
سلامت رواني فرد عبارتست از " قابليت او در
ايجاد ارتباط موزون و هماهنگ باديگران، توانايي در تغيير و اصلاح محيط اجتماعي
خويش و حل مناسب و منطقي تعارضهاي هيجاني و تمايلات شخصي خود " .
|
روانشناسي، از كتاب هاي درسي ايران سال انتشار 1389
|
سياوش گفته از شما بپرسم چه زماني لازمه اولين جلسهي مشاوره
رو با هم داشته باشين.
-
بلافاصله بعد از اينكه
امتحانات تمام شد.
-
مثل من ؟
-
بله .
-
من بهش گفتم كه قبل از شروع امتحانات نهايي با شما
تماس بگيره . براي امتحانها هم برنامه ازتون بگيره .
-
اين طوري هم ميشه .
-
پس اجازه ميدين شماره تلفن
تون رو بهش بدهم .
-
خواهش ميكنم .
-
من دارم سوالاتي كه اين روزها
مرور ميكنم و توشون ايراد دارم رو در اين دفترچه مينويسم. ببينيد خوبه ؟ همون
طور كه گفته بودين اسمش رو گذاشتهام "دفترچهاي براي هفتهي
آخر".هم سوالها رو توش مينويسم
و هم پاسخ ها رو . فقط سوالاتي رو مينويسم كه موقع حلِ اونها ايراد دارم .
[1] - تعارض، از دو عمل، تمايل يا
هدفي كه به طور همزمان مخالف يكديگرند ناشي ميشود. آنها از اين جهت متضاد هستند
كه رفتار يا بازخوردهاي ضروري براي انجام يكي، مغاير با انجام ديگري خواهد بود.
برگرفته از كتاب روانشناسي سال سوم از كتابهاي درسي ايران سال انتشار 1389
[2] - روانشناسي ضمير ناخودآگاه نوشتهي كارل گوستاو
يونگ ترجمهي محمد علي اميري شركت انتشارات علمي و فرهنگي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر